جلسۀ بررسی کتاب مواجهه با داروین

11 12 2017 08:26

کد خبر : 9865507

تعداد بازدید : 102

جلسۀ معرفی و بررسی کتاب مواجهه با داروین ترجمه و پژوهشی ار دکتر امیرمحمد گمینی، عضو هیئت علمی پژوهشکدۀ تاریخ علم دانشگاه تهران روز دوشنبه 13 آذر در سرای اهل قلم برگزار شد.

۲۰ آذر ۱۳۹۶

جلسۀ معرفی و بررسی کتاب مواجهه با داروین: نخستین برخوردها با نظریۀ تکامل در شرق مسیحی و اسلامی

 

به گزارش خبرگزاری مهر؛ جلسۀ  معرفی و بررسی  کتاب مواجهه با داروین ترجمه و پژوهشی ار دکتر امیرمحمد گمینی، عضو هیئت علمی پژوهشکدۀ تاریخ علم دانشگاه تهران روز دوشنبه 13 آذر در سرای اهل قلم برگزار شد. این کتاب شامل دو بخش است . بخش نخست و اصلی آن ترجمه‌ای از کتاب علم غربی در جهان عرب: تأثیر داروینیسم 1860 تا 1930 نوشتۀ عادل زیادات است. بخش دیگر که ضمیمه و مکمل بخش نخست است، خلاصه‌ای از پژوهش‌های دکتر گمینی دربارۀ مواجهۀ شیخ محمدرضا اصفهانی با نظریه تکامل انسان است.

 

در ابتدا گمینی دربارۀ روند تألیف کتاب چنین گفت: این کتاب را در کتابخانۀ دانشگاه مک‌گیل کانادا یافتم و آن را اسکن کردم. بعدها با کتاب نجفی اصفهانی آشنا شدم و دیدم که در کتاب عادل زیادات فصلی به آراء نجفی درباره نظریه داروین اختصاص داده شده است. البته کتاب دیگری هم درباره ورود نظریۀ تکامل به جهان اسلام وجود دارد اما با توجه به اینکه به نظر اصفهانی در آن کتاب پرداخته نشده بود، احساس کردم کتاب حاضر برای جامعه ایرانی بیشتر می‌تواند مفید باشد.

در این جلسه دکتر عطا کالیراد، دانش آموختۀ زیست شناسی تکاملی دانشگاه هوستون و پژوهشگر پژوهشگاه دانش‌های بنیادین ایران به عنوان اولین سخنران تاریخچه‌ای از ظهور داروینیسم ارائه کرد و گفت: درباره داروین آثار زیادی منتشر شده است و تصویر واضحی از داروین داریم. پیش از مطالعه کتاب عادل زیادات درباره نظریه داروین در جامعه ایرانی آشنایی نداشتم و مطالعه این کتاب باعث شد که متوجه شوم که چگونه داروینیسم در جامعه اسلامی به سمبل مدرنیسم تبدیل شد و همچنین متفکران چگونه برخوردهایی با داروینیسم داشته اند.

کالیراد در ادامه اشاره کرد: در این کتاب به تفاسیری که فیلسوفانی مانند اسپنسر درباره داروین داشته اند، پرداخته شده است. اسپنسیر در دوره خود یکی از تأثیرگذارترین فیلسوفان آمریکا و اروپا بوده است. علی‌رغم وجود منابع محدود، اصفهانی درک درستی از داروینیسم دارد و شروح جالبی از این نظریه ارائه می‌دهد.

کالیراد درباره یکی از معایب کتاب می گوید: یکی از معایب کتاب این است که به صورت فهرست‌وار به متفکرینی می پردازد که با داروینیسم مواجه بوده‌اند و این باعث می شود که بررسی اندیشه‌های متفکران در این اثر چندان عمیق نباشد و تنها فصلی که در آن این نقیضه برطرف می شود همان بخشی است که دکتر گمینی به آن افزوده و در آن آراء نجفی اصفهانی را بررسی داده است.

بعد از آن عرفان خسروی، دیرینه شناس، ابتدا به چند نکته در مورد اصل کتاب اشاره کرد و گفت: این کتاب در حقیقت به مسیر ابتدایی مواجهه با داروین پرداخته است که مربوط به سرشت فهرست‌گونۀ کتاب می‌باشد. اگر بخواهیم نگاه مختصری داشته باشیم درباره دیدگاه‌های اولیه در مواجهه با نظریه داروین، می‌توان مواجهه را به چند مرحله تقسیم کرد که مربوط به مقایسه بین نخبگان ایرانی و عرب در مواجهه با این نظریه است. مهم‌ترین ایرانیانی که در این کتاب نام برده شده اند به عنوان کسانی که نقدی بر داروین نوشته‌اند، جمال‌الدین اسدآبادی و محمدرضا نجفی اصفهانی هستند.

خسروی دربارۀ مواجهه جهان عرب با این نظریه افزود: در سدۀ نوزدهم جامعه عرب برخورد روشن‌فکرانه‌تری به نظریه تکامل داشتند و دانشمندان عربی به نقد و بررسی آن پرداخته و سعی داشتند که این نظریه را وارد نشریات علمی خود کنند که متقابلاً باعث مواجهات انتقادی با این نظریه شد. خسروی  دربارۀ نخستین مواجهات ایرانیان با داروینیسم گفت: تا چندی پیش مشهور بود که در ایران هم برخورد نسبتاً سریع و با فاصله نسبتا کوتاه پس از انتشار نظریه تکامل، با این نظریه داشته‌ایم. در این باره از کتاب جانورنامه نام برده می‌شد که 11 سال بعد از چاپ کتاب داروین نگاشته شده است، اما واقعیت این است که جانورنامه هیچ ارتباطی با نظریۀ داروین ندارد. اما اگر بخواهیم زیست‌شناسی مدرن را در نظر بگیریم می‌توان آثاری یافت که نشان دهندۀ ظهور آهسته  آن در جامعه ایرانی است. چند مشخصه وجود دارد که بین زیست‌شناسی مدرن و قرون وسطی تمایز ایجاد می‌کند. مهم‌ترین مشخصه این است که در زیست‌شناسی مدرن مفهوم تاریخ طبیعی پررنگ‌تر شده و در برابر چیزی قرار می‌گیرد که در ایران با عنوان علوم نافع شناخته می‌شد؛ در دوره‌ای هدف از طبیعیات بررسی فیزیولوژی و بیماری‌ها بوده  و اینکه ببینیم در طبیعت چه چیزی وجود دارد موضوعی ثانویه محسوب می‌شد. اما از یک دوره‌ای به بعد اینها اهمیت درجه یک پیدا می‌کند که این همزمان با انتشار طبقه بندی علمی کارل لینه است که تقریبا تمام جاندارنی که برای ما شناخته شده اند لینه در کتاب خود معرفی و طبقه بندی کرد. موضوع دیگری که اهمیت پیدا می کند، دیرینه شناسی و بررسی سنگواره‌ها و فسیل‌ها است که  به عنوان شاخه‌ای از تاریخ طبیعی در قرن 18 شکل می گیرد و جزئی از ادبیات زیست شناسی مدرن را تشکیل می دهد. بعد از آن نظریۀ تکامل داروین را داریم که داروین جایگاه مستحکمی را برای آن به وجود می آورد. وی افزود: قبل از داروین، افرادی مانند لامارک نیز درباره تغییرات موجودات زنده چنین نظری را ابراز کرده بوده اند. تمایز نظریه داروین با نظریات مشابه پیش از آن در درجه اول انتخاب طبیعی است که  داروین آن را مطرح می کند، تغییر گونه‌هایی که داروین مطرح می‌کند با آن چیزی که لامارک مطرح می‌کند، متفاوت است. از نظر داروین همه جاندارن صرف نظر از اینکه در دسته موجودات پست یا عالی قرار گرفته اند، همه  سرشاخه‌های درخت بزرگی به نام شجره‌نامۀ حیات هستند.

در کتاب جانورنامه که مشهور بود به اینکه 11 سال بعد از انتشار کتاب داروین، این نظریه را منعکس کرده است، تاریخ طبیعی وجود دارد اما در کنار بحث علوم نافع است و در بخشی از کتاب به جانواران  موذی و مضر ایران پرداخته است. در مورد دیرینه شناسی بحث مفصلی در این کتاب وجود دارد که خلاصه‌ای از کتاب قبلی نویسنده کتاب است و انصاری کاشانی در جانورنامه با ادبیات جدیدتری سنگواره ها و فسیل ها را بررسی کرده است اما اثری از نظریه تکامل در کتاب دیده نمی شود، شاید اشاره به رده بندی لینه ای باعث شده که برخی تصور کنند که این تقسیم بندیها همان نظریه تکامل است.

 در ادامه خسروی به مرور آثار مختلف زیست‌شناسی پرداخت تا متوجه شویم که برای اولین بار در چه سالی به  نظریه داروین در کتب فارسی اشاره شده است وگفت: در کتاب اصول علم گیاه شناسی که توسط ناظم العلوم در سال  1327ق (1909م) نوشته شد، تاریخ طبیعی بسیار کمرنگی دارد از نظریه تکامل صحبتی به میان نمی‌آورد. در سال 1329ق گراویۀ فرانسوی و دکتر ولی الله خان کتاب حیوان‌شناسی را می نویسند که فاقد تکامل بوده و نگاه انسان محورانه دارد. کتاب علم الاشیا در سال 1330 ق  توسط سید محمد بیرجندی نوشته شد و اشاره‌ای به تاریخ طبیعی دارد اما نگاهی غایت گرایانه است . کتاب معرفة الحیوان حسین ثامن 1345ق نوشته شد که در آن اثر کمرنگی از تاریخ طبیعی وجود دارد. در تاریخ طبیعیِ حسین گل گلاب که 1310 شمسی نوشته شده نثر کتاب به فارسی امروز نزدیکتر است اما بازهم هیچ اشاره‌ای به دیرینه‌شناسی و تکامل در آن دیده نمی‌شود. سال 1314 شمسی کتابی داریم به نام علوم طبیعی که اولین متن فارسی است که نام داروین در آن آمده است. چهار سال بعد از آن اولین ترجمه ناقص از کتاب بنیاد انواع صورت می‌گیرد که باتوجه به مقدمه چنین برداشت می‌شود که خیلی از مسائل درست فهمیده نشده است.  در پایان خسروی اشاره می کند که: در جامعه ایران تا مدت‌ها برخورد محتاطانه‌ای با نظریه تکامل می‌شد و حتی تا به امروز هم برخی برای اینکه نظریه داروین را زیر سؤال ببرند مفهوم علم مدرن را مورد نقد قرار می دهند، این در حقیقت اشکال کار در پذیرش حقیقت علم مدرن است. بنابراین کتاب مواجهه با داروین خوانندگان را با روشنفکران جهان عرب آشنا می‌کند. زمانی که هنوز سالها مانده بود که متن‌های زیست شناسی مدرن را داشته باشیم می‌بینیم که روشنفکرانی در جهان عرب وجود داشتند که این متن‌ها را ترجمه می‌کردند و درواقع اگر مواجهه‌ای بوده در جهان عرب بوده و جهان فارسی زبان خیلی دیرتر با این نظریه آشنا می‌شوند.

در ادامه گمینی به موضوع مواجهه با علوم جدید با محوریت مسلمانان ایرانی به ویژه شیعیان پرداخت و بیان کرد: مدل مواجهه با علم جدید معمولا مواجهه کلیسا با گالیله است، مواجهه‌ای بسیار خصمانه که کار به دستگاه‌های شکنجه کشیده شد و گالیله برداشت کتاب مقدس دربارۀ جهان را پذیرفت و اجازه نیافت از نظریه خورشیدمرکزی دفاع کند. اینکه چقدر این روایت درباره گالیله و کلیسا صحیت دارد یا نه را می توان به صورت جداگانه بررسی کرد. 

گمینی دربارۀ شباهت برخورد علمای اسلام و کلیسا گفت:  آیا اطلاق کردن این مدل بر جهان اسلام هم درست است؟ اینکه تصور کنیم در جهان اسلام هم  زمانی که علم جدید وارد شد، چنین برخوردی وجود داشت، چقدر صحیح است؟ منظور از علم جدید در درجه اول نجوم و نظریه خورشید مرکزی است، سپس مکانیک گرایی در فیزیک و شیمی، در نهایت مکانیک‌گرایی در زیست که منجر به نظریه تکامل می شود. برخی از پژوهشگران درباره ورود علوم جدید به ایران تحت تأثیر مدل خصمانه درباره کلیسا و گالیله قرار گرفته‌اند و تلاش می کنند نشان دهند یک مواجهه سرسختانه‌ای در برابر علم جدید از سوی علمای دین به وجود آمد، اما وقتی به شواهد نگاه می کنیم، متوجه می شویم کسانی که با نظریه خورشید مرکزی مقابله کرده اند از جریان اصلی علمای شیعه نیستند.

گمینی با اشاره به اینکه اولین آثاری که ضد نظریۀ خورشید مرکزی نوشته شد در درجۀ اول توسط شیخیه نوشته شد، افزود: تنها رساله در اوایل دورۀ قاجار دربارۀ نجوم جدید توسط یکی از علمای شیعه به نام محمد حسین شهرستانی نوشته شد. شهرستانی در کتاب آیات بینات اشاره می‌کند که دربارۀ نظریه خورشید مرکزی مخالفت یا موافقتی نمی‌توان داشت زیرا برداشت‌های متفاوتی از آیات و روایات می‌تواند وجود داشته باشد و نظریات جدید می‌توانند با متون دینی و قرآن کریم هماهنگ باشند. در اینجا منظور از علمای شیعه کسانی هستند که در حوزه های علمیۀ مهم ازجمله نجف و کربلا تحصیل می‌کردند. البته بعضی علما چون شیخ‌ فضل‌الله نوری بودند که با علم جدید مخالف بودند چون فکر می‌کردند مبنای این علوم ماده‌گرایی و بی‌دینی است. ولی با محتوای آن مخالفت یا موافقتی نداشتند. عمدۀ علمای دین نظریات علوم جدید را مشکل ساز نمی‌دیدند تا زمان آشنایی با نظریۀ تکامل این نظریه است که از خط قرمز عقاید دینی عبور می کند. وی دربارۀ کتاب اصفهانی گفت: کتاب نقد فلسفة داروَن از اصفهانی  نشان می‌دهد که نویسنده تلاش کرده تا متوجه مفهوم اصلی نظریه شود. این نظریه همراه با فلسفه‌های مادی‌ وارد جهان اسلام شد، اصفهانی سعی داشت بین ماده‌گرایی و نظریۀ تکامل تمایز ایجاد کند. نقدی هم که در نهایت در این کتاب دارد به خودِ نظریۀ تکامل نیست بلکه نظریه تکامل انسان است که در آن زمان هم مورد پذیرش بسیاری از دانشمندان و زیست‌شناسان غربی هم نبود و آنها شواهد تکامل انسان را کافی نمی‌دانستند. بنابراین اصفهانی تا حدی با علم زمان خود پیش آمده بود و سعی داشت انتقاداتی که تا حدی در آن زمان  وجود داشت را بیان کند. در مورد نجوم زمانی که هبة الدین شهرستانی کتاب هیأت و اسلام را نوشت، این اثر کتابی است در پذیرش کامل نجوم جدید و ادعا می‌کرد هرچه در آیات و روایات می بینیم همگی مؤید نجوم جدید است. مقدمۀ کتاب یکی از چیزهایی است که باعث شده برخی از پژوهشگران  گمان کنند که مواجهه علمای شیعه تا آن زمان با نظریۀ خورشید مرکزی خصمانه بوده است، در حالیکه به نظر نمی‌رسد این گونه برداشت‌ها از آیات و روایت مورد پذیرش همه بوده باشد.

در پایان گمینی به این نکته اشاره کرد که: به جز رسائلی که شیخیه  و یکی از صوفیه در مخالفت با علوم  جدید نوشته اند تنها رساله از علمای طراز اول  شیعه در مقابله با علم جدید کتاب نقد فلسفة دارون نجفی اصفهانی است.  وی در این کتاب نظریه خورشید مرکزی و دیگر نظریات جدید علمی را می‌پذیرد. تنها چیزی که مورد قبولش نیست نظریۀ تکامل انسان است. چند سال بعد از چاپ این کتاب اصفهانی به ایران مهاجرت کرد  و در اصفهان ساکن شد، 10 سال بعد به اصرار آیت الله حائری  برای تدریس  به حوزۀ علمیۀ قم آمد و در آنجا برای حدود یک سال کتاب خود را برای چند نفر از جمله آیت الله خمینی تدریس کرد. چیزی که می توان نتیجه گرفت این است که مواجهه علما با علوم جدید شبیه به برخورد کلیسا با گالیله نبوده است.    

تهیه و تنظیم: زینب سیار