۱۲ آذر ۱۳۹۹

روابط عمومی دانشگاه تهران: دکتر امیرمحمد گمینی، عضو هیأت علمی پژوهشکدۀ تاریخ علم دانشگاه تهران، پژوهشگر تاریخ نجوم در جهان اسلام و تاریخ ورود علوم جدید به ایران است. از آثار ایشان می‌توان به کتاب دایره‌های مینایی: پژوهشی در تاریخ کیهان‌شناسی در تمدن اسلامی و کتاب مواجهه با داروین اشاره کرد. دکتر گمینی در حال حاضر مشغول پژوهش در زمینۀ ورود نجوم جدید به ایران و بازخورد نخبگان مختلف ایرانی به آن در دوران قاجار است. ایشان در سال‌های گذشته یکی از مفصل‌ترین کتب جامع هیئت به زبان فارسی به نام اختیارات مظفری نوشتۀ قطب‌الدین شیرازی را تصحیح کرده است و به زودی با مقدمه و شرح جامع از سوی مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران منتشر خواهد کرد.تاریخ علم و جایگاه آن در ایران، موضوع گفتگوی صغری داوری فرد، کارشناس روابط عمومی دانشگاه با ایشان است که در ادامه آمده است:

 

  • آقای دکتر، به عنوان پرسش آغازین بفرمائید اهمیت تاریخ علم چیست و اصلاً چرا تاریخ علم؟

سوال بسیار خوبی است، عرض‌کنم که رشته تاریخ علم در درجه اول بخشی از یک رشته بزرگ‌تر به‌نام تاریخ و فلسفه علم است. هدف این رشته این است که ما بفهمیم علم چیست؟. علم، این پدیده مهم و دقیق بشری، یکی از حوزه‌های معرفتی بسیار مهم و تأثیرگذار بوده است، علم در طول تاریخ به شکل‌های مختلف چون علوم ریاضی، علوم تجربی همیشه وجود داشته است، مخصوصاً در دوران اخیر؛ یعنی از قرن ۱۷ و ۱۸ به بعد، تأثیرات اجتماعی علم روز به روز بیشتر شده است، به‌شکلی که بعد از انقلاب صنعتی تأثیر عمیق علم و دانش روی کوچک‌ترین جزئیات زندگی بشر واضح و روشن و مبرهن شد.

بنابراین اهمیت این حوزه معرفتی به اندازه‌ای زیاد است که رشته‌های مختلف علوم انسانی باید به این بپردازند که «علم چیست». و برای اینکه بدانیم علم چیست باید تاریخش را بدانیم و همچنین بر اساس نگاه فلسفی و هم نگاه تاریخی شناخت عمیق‌تری درباره علم پیدا بکنیم. اینکه در طول تاریخ چه نظریات مختلفی مطرح شده است و چطور این نظریه‌ها جای همدیگر را گرفته‌اند؛ یعنی همانگونه که تاریخ عمومی اهمیت دارد، تاریخ سیاسی و تاریخ هنر اهمیت دارد و… یکی از تاریخ‌های مهم هم «تاریخ علم» است، مثلاً درباره اهمیت تاریخ سیاسی کسی شک ندارد که لازم است تحولات سیاسی طول تاریخ را بدانیم. بنابراین کسی نمی‌پرسد چرا ما باید تاریخ سیاسی بدانیم، جنگ‌ها، فتوحات… را بررسی کنیم و کسی شک ندارد که بشر باید تحولات تاریخی و سیاسی خود را در مناطق مختلف جغرافیایی خوب بداند. علاوه بر تاریخ سیاسی مباحث فرهنگی مختلفی هم در طول تاریخ وجود داشته که یکی از عناصر بسیار مهم فرهنگی، علم بوده است. پس همانگونه که تاریخ فلسفه لازم است و تاریخ هنر ضروری است، تاریخ علم هم ضروری است؛ چرا که کمک می‌کند تا نسبت به گذشته بشر شناخت پیدا کنیم و امروزمان را درست بشناسیم. در واقع این تاریخ است که به ما کمک می‌کند امروز را هم بهتر بشناسیم، بطور مثال اگر کسی می‌خواهد بداند مسائل سیاسی و اقتصادی امروز ایران چگونه است؟ نیاز است بداند که چه تاریخی بر ایران گذشته است؟ بخصوص تاریخ معاصر و تاریخ دوره قاجار و پهلوی و بعد از آن تا به امروز چه اتفاقی افتاده است و اینگونه است که امروز ایران کشف می‌شود. همین علم امروز را اگر می‌خواهیم بفهیم چیست و چگونه عمل می‌کند و اگر می‌خواهیم درک عمیق‌تری از نظریات علمی امروز پیدا بکنیم با شناخت تاریخ علم هست که می‌توانیم درک دقیق‌تری از نظریه‌های علمی امروز داشته باشیم. باید بدانیم این علم چگونه کار می‌کند و این با شناخت تاریخی بدست می‌آید.

 

تحلیل‌های سیاسی و اجتماعی ما از شرایط امروزمان، بسیار تحت تأثیر فهم و درک ما از تاریخ علم ما در گذشته است

 

  • نگاه شما به عنوان یک محقق تاریخ علم، به تاریخ علم چگونه است؟

خوب یک جنبه‌اش همین بود که عرض کردم که از این طریق بهتر می‌توان علم را شناخت و جنبه دیگرش، وجه انسانی و زیبای شناسی است؛ یعنی همانگونه که یک باستان‌شناس یک سفالینه را از دل خاک بیرون می‌کشد یا یک فیزیکدان نظریۀ علمی نوینی دربارۀ کائنات کشف می‌کند و اینها به خودی خود فارغ از فواید اقتصادی یا سیاسی و اجتماعی، ارزش انسانی دارد چون انسان ذاتاً می‌خواهد بداند و دقیق و درست و زیبا بداند. برای مورخ علم هم، علاوه بر فوایدی که تاریخ علم برای شناخت ماهیت علم و نزدیکی تمدن‌ها دارد، جنبه زیبای‌شناسانه هم دارد؛ یعنی زیبایی علمی و زیبایی نظریات علمی گذشته و دانشمندان قدیم، مثلاً ابوریحان بیرونی هزار سال پیش در ایران چه نظریاتی داشته و چه نگاهی به آسمان داشته است و این‌ها همه به ما کمک می‌کند که بدانیم ذهن بشر در طول تاریخ چگونه کار می‌کرد. البته این‌ها چیزهای است که بطور شخصی علاقه‌مندم. علاوه بر این تاریخ علم در جهت سواد عمومی و فهم ما از جایگاه خودمان در دنیا اهمیت دارد. چیزی که برای من جالب است این است که می‌دیدم چقدر دیدگاه‌های نادرست درباره تاریخ علم قدیم می‌تواند باعث شود تحلیل ما از شرایط امروزمان در دنیا اشتباه شود و تحت تأثیر قرار بگیرد؛ یعنی حتی همین امروز لحظه به لحظه تحلیل‌های سیاسی و اجتماعی ما از شرایط امروزمان، بسیار تحت تأثیر فهم و درک ما از تاریخ علم ما در گذشته است.

 

  • شما سیر پژوهش‌های تاریخ علم در ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

رشته تاریخ علم رشته جوانی است در ایران هیچ دانشگاهی به جز دانشگاه تهران در این زمینه فعالیت نمی‌کند تنها یک مقطعی در دهه ۹۰ پژوهشگاه علوم انسانی در مقطع دکتری دانشجو پذیرش کرد. خوب از آغاز فعالیت پژوهشکده تاریخ علم دانشگاه تهران دانشجویان زیادی در مقطع کارشناسی ارشد دانش‌آموخته شده‌اند که باید در مقطع دکتری ادامه تحصیل بدهند؛ چراکه توانایی‌هایی پژوهشی بسیار خوبی دارند و می‌توانند مقالات ملی و بین‌المللی پژوهشی ارزشمندی را ارائه بدهند. باید این دانشجویان در مقطع دکتری ادامه تحصیل بدهند. از زمان تأسیس پژوهشکده تاریخ علم دانشگاه تهران، پژوهشگرانی که تربیت شدند چه در ایران و چه خارج از ایران هم به تحصیلات خودشان ادامه دادند وهم به کار پژوهشی پرداختند و آهسته آهسته آثار پژوهشگران ایرانی دانشگاه تهران در خیلی از مجلات علمی معتبر و کنفرانس‌ها دیده می‌شود در صورتی که اگر شما به ۳۰ سال پیش نگاه کنید درمی‌یابید که تعداد پژوهشگران این رشته خیلی کم‌تر بود و آنهایی که بودند همه کسانی بودند که در خارج از کشور تحصیل کرده بودند یا خودآموخته بودند. در واقع این رشته را در دانشگاه نداشتیم و تنها کسانی که واقعاً خیلی علاقه‌مند و توانمند بودند می‌توانستند در زمینه تاریخ علم پژوهش کنند. «دانش‌نامه جهان اسلام» یا «دایره‌المعارف اسلامی»، این‌ها مراکزی بودند که انگشت‌شمار پژوهش‌گران دوره اسلامی در این مراکز تحقیق می‌کردند که یا تحصیلات مرتبط یا غیر مرتبط با تاریخ علم داشتند اما این توانایی را داشتند که کار حرفه‌ای در زمینه تاریخ علم انجام بدهند، ولی از زمان تأسیس پژوهشکده تاریخ علم، تعداد پژوهشگران حرفه‌ای در زمینه تاریخ علم افزایش یافته است و در حال حاضر بعضی از این پژوهشگران و دانش‌آموختگان پژوهشکده ما در دانشگاه‌های غربی یا ادامه تحصیل می‌دهند یا به عنوان پژوهشگر در این دانشگاه‌ها فعالیت می‌کنند، به هرحال جریان آکادمیک در رشته تاریخ علم آغاز شده و خوب هم آغاز شده است و تمام کسانی که در زمینه فعالیت می‌کنند همه پژوهشگران حرفه‌ای هستند که دغدغه‌مند و صرفاً یک عده فارغ‌التحصیل ارشد نیستند که رفتند در جامعه هضم شدند و فراموش کردند. حتی بسیاری از کسانی که در کارشناسی ارشد فارغ‌التحصیل شدند به عنوان معلم برای آموزش علم از آموخته‌هایشان بهره می‌برند و در واقع یکی از فواید تاریخ علم همین‌جاست که این رشته برای آموزش علم برای خیلی از اساتید و معلمان ضروری است. بسیاری از فارغ التحصیلان تاریخ علم، می‌توانند وظیفۀ خود را در مشاغل فرهنگی بسیار بهتر ایفا کنند: کسانی که در رسانه‌ها فعال می‌شوند یا در وزارت‌خانه‌ها فعالیت فرهنگی می‌کنند، حتی رایزنان فرهنگی ایران در دیگر کشورها اگر تاریخ علم در ایران را بدانند، در شغل خود می‌توانند بسیار مثمر ثمر باشند.

اما آنچه که باید اتفاق بیفتد گسترش این رشته در دانشگاه‌های دیگر است و باید فارغ‌التحصیلان دانشگاه تهران بروند در دانشگاه‌های دیگر هم این رشته را تأسیس کنند و لازمه این موضوع این است که دکتری رشته تاریخ علم در پژوهشکده تاریخ علم راه‌اندازی بشود، که ما تمام تلاش‌مان را انجام دادیم، مجوزهای لازم را گرفتیم اما در پیچ و خم‌های اداری گاهی گیر می‌افتیم، پیچ و خم‌های دست وپاگیر که به جای آنکه کمک کننده گسترش دانشگاه باشد گاهی مانع ایجاد و گسترش آن می‌شوند، موانعی که در واقع به این دلیل است که بعضی مسئولان نمی‌توانند جزئیات لازم در مورد رشته‌های نحیفی مثل تاریخ علم را ببینند و با بوروکراسی پیچیده و غیرلازم نهال ظریف رشته‌های روبه رشد را تحت الشعاع قرار می‌دهند. و باید بگویم چیزی که درحال حاضر برای گسترش این رشته نیاز داریم این است که بتوانیم دوره دکتری را راه‌اندازی کنیم و برای دوره دکتری نیاز داریم که مسئولان دانشگاه درک بهتری نسبت به این رشته پیدا کنند و از نزدیک با دغدغه‌هایش آشنا بشوند تا بتوانند کمک کنند تا با عبور از این پیچ وخم‌های اداری دوره دکتری این رشته را در دانشگاه راه‌اندازی کنیم و همانگونه که دانشگاه تهران در بسیاری از مواقع نقش پیشرو در راه اندازی رشته‌ها در سایر دانشگاه‌ها داشته است در زمینه تاریخ علم هم اینگونه بشود و دانشگاه تهران به عنوان دانشگاه مادر بتواند به تأسیس این رشته در سایر دانشگاه‌ها نیز کمک کند و در واقع دانشگاه تهران بانی گسترش این رشته در سایر دانشگاه‌ها باشد.

 

  • آقای دکتر درفرمایشاتتان به پژوهشگر دغدغه‌مند اشاره کردید، لطفاً بفرمائید منظورتان از دغدغه‌مندی چیست و دغدغه اصلی شما در تاریخ علم چیست؟

دغدغه اصلی هر پژوهشگری، رشته اصلی خودش است؛ بدین معنا که بتواند فعالیت باکیفیت پژوهشی (چاپ کتاب، مقاله، شرکت و حضور در پژوهش‌های ملی وبین‌المللی) در رشته مورد علاقه خود انجام بدهد و هر اندازه این علاقه به رشته بیشتر باشد طبیعی است گسترش و کار حسابی کردن در رشته مورد علاقه‌اش مهم‌تر است، ببینید اینکه گفتم دغدغه‌مند؛ یعنی پژوهشگر بخواهد یک کار با کیفیت انجام بدهد و حتی به کار دیگران هم حساس باشد. اگر کتابی چاپ می‌شود که استانداردهای لازم در این رشته را رعایت نکرده، کسی که دغدغه دارد دست به قلم می‌شود، نقدی بر آن می‌نویسند، اشکالات آن را بیان می‌کند.در واقع یک پژوهشگر دغدغه‌مند این عرصه، در تمام فعالیت‌ها باید تلاشش این باشد که کتاب، مقاله، پژوهش کیفیت لازم را داشته باشد. و مساله دیگر این است که فرد دغدغه‌مند باید حرف نو بزند و سوالات و مساله‌های مهم را در رشته خود پیدا کند و به سمت یافتن پاسخ برود نه اینکه صرفاً هدفش این باشد که مقاله‌ای بنویسد، پایان‌نامه‌ای را داوری یا راهنمایی کند که امتیازی بگیرد، پژوهشگر دغدغه‌مند تاریخ علم به دنبال این نیست که صرفاً پایان‌نامه بنویسد یا راهنمایی کند، بلکه به دنبال این است که سوالات ومساله‌های حل نشده را پاسخ دهد و اسناد کار نشده را کار کند. ببینید پژوهشگر دغدغه‌‌مند و پژوهشگری که دغدغه ندارد هر دو کار پژوهشی می‌کنند، پایان‌نامه راهنمایی می‌کنند، کتاب می‌نویسند، اما تفاوتش این است که پژوهشگر دغدغه‌مند می‌خواهد رشته‌اش را گسترش دهد، مسأله‌ای را حل کند، سوالی را پاسخ بدهد و اسناد کار نشده را بررسی کند ولی فرد غیر دغدغه‌مند صرفاً می‌خواهد یک کتابی یا مقاله‌ای چاپ کرده باشد.

 

موزه تاریخ علم استانبول را ببینید! ما در کشور چنین چیزی نداریم، ما در ایران یک موزه علوم داریم که در کل آن دو اتاق متعلق به دوره علوم اسلامی است

 

  • به نظر شما موانع اصلی در زمینه پژوهش‌های تاریخ علم چیست؟

یکی از موانع را قبلاً گفتم: همین نبود مقطع دکتری در دانشگاه تهران. ما تا دانشجوی دکتری نداشته باشیم نمی‌توانیم کارهای پژوهشی را گسترش بدهیم و پیش ببریم و کیفیت فعالیت‌های فارغ التحصیلان‌مان را بالا ببریم. البته کارهای پژوهشی با کیفیت لازم انجام می‌شود اما اگر همکار پژوهشی داشته باشیم می‌توانیم کار را گسترش بدهیم. مشکل بعدی این است که ما به عنوان پژوهشکده تاریخ علم بتوانیم طرح‌های پژوهشی بگیریم؛ یعنی اینکه بودجه لازم را داشته باشیم تا با فارغ‌التحصیلان و پژوهشگرانی که توانایی لازم را برای انجام کار پژوهشی دارند مثلاً یا با فارغ التحصیلان خودمان، بتوانیم قرار داد پژوهشی ببندیم، ولی ما نمی‌توانیم این کار را انجام بدهیم. چون برای تأمین منابع مالی مشکل داشتیم و داریم. سال‌ها است نتوانسته‌ایم بودجه‌ای برای قرارداد پژوهشی با پژوهشگران مستعد در نظر بگیریم، نه تنها نتوانسته‌ایم بلکه از ما توقع دارند که با مراکز پول‌دار قرارداد ببنیدیم و پول هم جذب بکنیم که البته بارها انجام داده‌ایم. هر چه کار پژوهشی در این پژوهشکده انجام می‌َشود یا توسط ما اعضای هیأت علمی است یا به دست دانشجویان در قالب پایان‌نامه. ولی قرارداد پژوهشی را نمی‌توانیم حمایت کنیم. خوب بببنید با این کمبودها ما چطور می‌توانیم پژوهشگران قابل و توانمند را جذب بکنیم. بنابراین پژوهشگرها یا به خارج می‌روند و یا اصلاً از مسیر پژوهش و تحقیق دور می‌شوند. ببینید پولی که ترکیه برای تاریخ علم و پژوهش‌های مرتبط خرج می‌کند چندین برابر هزینه‌های ما است. شما کافی است بروید موزه تاریخ علم استانبول را ببینید. ما در کشور چنین چیزی نداریم، ما در ایران یک موزه علوم داریم که در کل آن دو اتاق متعلق به دوره علوم اسلامی است. مقایسه کنید با ساختمان چند طبقه استانبول که متعلق به تاریخ علم دوران اسلامی است. ببینید تفاوت از کجا است تا به کجا. ملاحظه بفرمائید با موزۀ تاریخ علم استانبول مقایسه می‌کنم نه با موزه تاریخ علم لندن و مونیخ. در دنیا و در کشوری مثل ترکیه به موضوع تاریخ علم بسیار پرداخته می‌شود و چندین دانشگاه ترکیه از جمله استانبول، سلطان فاتح، دانشگاه مدنیت و …همه اینها رشته تاریخ علم دارند، درحالی‌که در ایران فقط پژوهشکده تاریخ علم دانشگاه تهران و آن‌هم فقط کارشناسی ارشد. خوب اینگونه که ما نمی‌توانیم تاریخ علم خودمان را به دنیا نشان بدهیم. ترک‌ها در تاریخ علم دوره اسلامی و آن‌هم فقط دوره عثمانی کار می‌کنند، تاریخ علم ایرانی دوران اسلامی هم وظیفه ما است. منظور اینکه پول‌های پژوهش کجا می‌رود؟ آیا می‌آید در کار پژوهشی خرج بشود؟ البته نقاط مثبت را ما نادیده نمی‌گیریم، همین‌که این رشته وجود دارد و چند نفری مثل ما جذب شدیم و به ما این فرصت داده شده که بطور حرفه‌ای و تمام وقت با ذوق و تلاش بسیار درباره تاریخ علم تحقیق و پژوهش کنیم خیلی ارزشمند است، ولی این کافی نیست. من و همکارانم در کنار تدریس به طور تمام وقت مشغول کار پژوهشی و نگارش مقاله در مجلات داخلی و خارج معتبر هستیم.

 

  • آقای دکتر در زمانی که پژوهشکده تاریخ علم در دهه هشتاد به همت استاد هادی عالم‌زاده و همکاران ایشان در دانشگاه تهران راه‌اندازی شد، این مرکز تبادلات علمی خوبی با دانشمندان جهان داشت و من بخاطر دارم افراد صاحب نامی در این پژوهشکده با موضوع علوم مختلف اسلامی حضور داشته و سخنرانی کردند، لطفاً برای خوانندگان بفرمائید امروز این همکاری‌ها و تبادلات چگونه است؟

بله، ما هنوز هم تبادلات خوبی داریم و کنفرانس‌های متعددی در پژوهشکده برگزار شده که محققان خارجی هم حضور داشتند و سخنرانی کردند و همین‌طور محققان پژوهشکده دعوت شدند و رفتیم در دانشگاه‌ها و مراکز علمی اروپایی سخنرانی داشتیم و هرکدام از محققان پژوهشکده با مراکز و پژوهشکده‌های مختلف غربی و با کسانی که در دنیا درباره رشته تاریخ علم (دوره اسلامی) فعالیت می‌کنند همکاری داریم و ارتباطات علم ی خوبی داریم. البته اخیراً به دلیل شیوع ویروس کرونا شکل این مبادلات تغییر کرده و کنفرانس‌ها و سمینارها به شکل مجازی برگزار می‌شود، البته همکاری‌های بین‌المللی ما اَشکال مختلفی دارد که این همکاری‌ها در بخش‌های مختلف مثل همکاری برای همایش‌ها، کنفرانس‌ها٬ راهنمایی پایان‌نامه‌ها با استادان داخلی و خارجی، تحصیل در دوره پست دکتری، دریافت مقاله برای نشریه علمی –پژوهشی تاریخ علم از جمله این همکاری‌هاست.

 

نمی‌توان گفت یک سری موانع در دوره اسلامی باعث شده که علم در دوره اسلامی به انقلاب علمی نرسد، بلکه عوامل وقوع انقلاب علمی وجود نداشت / تفاوت‌های فرهنگی و سیاسی، اقتصادی و حتی جغرافیایی جهان اسلام با اروپاست که باعث می‌شود مسلمانان مسیر علمی متفاوتی را بروند

 

  • دکتر گمینی شما در یادداشتی با عنوان: «بحثی تاریخ نگارانه درباره موانع یا عوامل ایجاد انقلاب علمی در تمدن اسلامی و غرب»، مطلبی داشتید بدین مضمون که نباید بپرسیم چه موانعی مانع رسیدن علم دوران اسلامی به علم جدید شده بلکه درست‌تر این است که بپرسیم چه عواملی باعث شد علم قدیم قرون میانه اروپا به علم جدید تبدیل شود؟ در این مورد توضیح بفرمائید؟

این یادداشتی که شما اشاره کردید، یک یادداشت تاریخ نگارانه است؛ یعنی روش‌شناسی است، در واقع وقتی می‌خواهیم کار تاریخ علم انجام بدهیم باید ببینیم چه نوع سوالاتی را می‌توانیم بپرسیم و چه نوع سوالاتی اشتباه است که بپرسیم. این هم، همین بود، در واقع سوال این است که انقلاب علمی در جهان اسلام اتفاق نیفتاده و این انقلاب علمی در قرن ۱۷ در اروپای مسیحی اتفاق افتاد. در اینجا بعضی‌ها سوال می‌پرسند چه موانعی در علم دوره اسلامی وجود داشته که اجازه نداد و نگذاشت که این انقلاب در دوره اسلامی اتفاق بیفتد؟ من گفتم (البته عرض من هم نیست و پژوهشگران بسیاری این حرف را گفتند) ولی من در قالب یک یادداشت این را عنوان کردم و فکر می‌کردم لازم است که به این موضوع پرداخته بشود، ببنید علم اسلامی که به سمت انقلاب کردن پیش نمی‌رفت، علم دوره اسلامی در مسیر عادی خودش حرکت می‌کرد، و اینکه یک علم یک دفعه بخواهد انقلابی بشود و به سوی دیگری حرکت کند این علت می‌خواهد، نه اینکه علمی دارد مسیر عادی خودش را می‌رود. ببینید مثل اینکه دو خودرو در جاده حرکت می‌کنند و یک خودرو ناگهان از یکی از خروجی‌های سمت راست خارج می‌شود. نمی‌توانیم بپرسیم آن خودرو که خارج نشد؛ چرا خارج نشد؟ چون داشت مستقیم حرکت می‌کرد بلکه آن خودروی که خارج شد علت می‌خواهد، چه شد که یک دفعه از جاده خارج شد و به مسیری دیگر رفت. مساله علم در غرب و دوره اسلامی هم همین است. در واقع چه شد که علم غربی یک دفعه از مسیر قبلی خارج شد و رفت یک نوع جدیدی از علم ورزی و دانش ورزی را مطرح و آغاز کرد؟ نمی‌توان گفت یک سری موانع در دوره اسلامی باعث شده که علم در دوره اسلامی به انقلاب علمی نرسد، زیرا عین این موانع در اروپای مسحیت هم وجود داشته است. بنابراین اگر بگوییم علت اینکه علم دوره اسلامی انقلاب نکرد وجود این موانع است، صحیح نیست بلکه این تفاوت ریشه در عوامل دارد نه موانع. موانع در اروپای مسیحی هم بوده است در واقع عواملی هست که در اروپای مسیحی بوجود می‌آید که منجر به انقلاب علمی می‌شود اما این عوامل در دنیای اسلام بوجود نیامده است. که البته هر کدام از این عوامل خود یک موضوع پژوهشی است: بطور مثال تغییرات سیاسی و اقتصادی در اروپا چه تأثیراتی در جریان علم گذاشت. مثل رشد سرمایه‌داری و رشد بازرگانی چه تأثیراتی در ایجاد علوم جدید داشته است؟ ولی این اتفاقات در جهان اسلام نیفتاده بود نهصت سرمایه‌داری در جهان اسلام ایجاد نشده بود. از طرف دیگر خود دوران رنسانس و بازیابی فرهنگ و هنر یونان باستان که نوعی مسحیتِ نوین در اروپا ایجاد کرد، آیا مثلاً فردگرایی و انسانی‌گرایی جزو عواملی نبوده که باعث ایجاد علم جدید شده است؟ یا بطور مثال پاسخ به این پرسش که آیا نوع جدیدی از مسحیت که تحت تأثیر اندیشه‌های فیثاغورثی بود؟ از سوی دیگر تحولات هنری مثل مجسمه‌سازی، ادبیات، و ادبیات اسطوره شناسی و.... که هیچوقت به عربی ترجمه نشدند و مسلمانان با این بخش از فرهنگ یونانی آشنایی نداشتند، این‌ها همه تفاوت‌های فرهنگی و سیاسی، اقتصادی و حتی جغرافیایی جهان اسلام با اروپاست که باعث می‌شود آنها مسیر متفاوتی را از مسلمانان بروند.

 

اینکه بگوییم دانشمندان اروپایی علم جهان اسلام را بردند و به اسم خودشان ثبت کردند غلط است و از طرف دیگر اگر فکر کنیم دانشمندان جهان اسلام و یونان هیچ نقشی در انقلاب علمی اروپا ندارند این هم غلط است

 

  • آقای دکتر این گفته صحیح است که غربی‌ها علم مسلمانان را بردند و تمام رشد علمی دنیای غرب مدیون جهان اسلام است؟

ببینید بخشی از این داستان درست است، به‌هرحال در دوره رنسانس اروپایی‌ها علاقه‌مند به علم و فلسفه یونانی و اسلامی شدند و اروپایی اصلاً از طریق مسلمانان با فلسفه و نجوم و طب و ریاضیات یونانی آشنا شدند، چون مسلمان اصلاح کننده، پیشرفت‌دهنده و ادامه دهنده علم و فلسفه یونان بودند. آثار یونانی اول از طریق مسلمانان به اروپا راه پیدا کرد و دری شد که اروپایی‌ها فلسفه و نجوم آشنا شوند و بهتر یاد بگیرند، چون در دوره اسلامی علم و نجوم یونانی پیشرفت زیادی کرده بودند. البته منظور از دوره اسلامی فقط مسلمانان نیست، بسیاری از این فیلسوفان ایرانی، مسلمان، یهودی و مسیحی و حتی ستاره پرست بودند. همه این اندیشمندان در جغرافیای اسلامی بودند و به عربی می‌نوشتند. وقتی آثار محققان در کشورهای اسلامی به لاتین ترجمه شد و پایه و اساس علم در اروپا را سخت. مثل آثار پزشکی ابن‌سینا که ادامه دهنده راه جالینوس است اما خیلی اصلاحات در آن انجام شده است. بنابراین می‌بینیم که همین آثار مثل «قانون ابن‌سینا» می‌شود پایه و اساس تدریس علم طب در اروپای قرن ۱۴ و ۱۵ و بر مبنای همین علم دوره اسلامی که ریشه در علم یونانی داشته است آهسته آهسته علم اروپایی اواخر قرون میانه شکل می‌گیرد که البته هنوز این علم انقلابی نبوده است، بلکه ادامه دهنده راه دانشمندان جهان اسلام و یونان بوده است، اما بعد آهسته آهسته از اواخر قرن ۱۶ شکل انقلابی به خود می‌گیرد و در قرن ۱۷ می‌بینیم دائماً دیدگاه‌های خیلی نو و متفاوت با علم قدیم در اروپا زاده می‌شود. باید توجه داشت که دیدگاه‌ها نو هم باز مبتنی بر علوم قدیم هستند، یعنی علوم قدیم بستری را آماده می‌کنند برای تحول در علوم و بعد نگاه‌ها آهسته آهسته انقلابی می‌شود و مثلاً نجوم کپلری، فیزیک نیوتنی. دیگر این قوانین را از ابن‌سینا نگرفته‌اند. درست است که علم جدید ریشه در علوم یونانی و دوران اسلامی دارد، ولی اگر اینگونه فکر کنیم که دستاوردهای نوی دانشمندان قرن ۱۷ اروپا همه از مسلمانان و دانشمندان جهان اسلام گرفته شده است اشتباه است. اصلاً اینگونه نیست و این یک جور تاریخ‌نگاری غلط است. اما باید این را گفت که ورود علوم به اروپا از طریق تحولات و پیشرفت‌های علمی مسلمانان و جهان اسلام اتفاق افتاد و بستر لازم برای آشنایی با ریاضیات، نجوم، فیزیک، اپتیک و فلسفه طبیعی در اروپا مستحکم شد و آن‌وقت است که کپرنیک می‌تواند وجود داشته باشد. البته بخش زیادی از نجوم کپرنیک ادامه نجوم بطلمیوسی و ادامه نجوم دوره اسلامی است. نقش مکتب مراغه در نجوم کپرنیک انکارناپذیر است. بنابراین فهم هر دو مهم است هم دانشمندان جهان اسلام و یونان و هم نوآوری‌های که دانشمندان اروپایی انجام دادند. اینکه بگوییم دانشمندان اروپایی علم جهان اسلام را بردند و به اسم خودشان ثبت کردند غلط است و از طرف دیگر اگر فکر کنیم دانشمندان جهان اسلام و یونان هیچ نقشی در انقلاب علمی اروپا ندارند این هم غلط است.

 

  • دکتر گمینی شما به عنوان پژوهشگر تاریخ علم آیا تعارضی بین علم ودین می‌بینید؟

عرض کنم سوال شما دو جنبه دارد، یک جنبه تاریخی که آیا در طول تاریخ، علم و دین تعارضاتی باهم داشتند یا نه. یک جنبه دیگر هم این است که الان چه رابطه‌ای بین علم و دین وجود دارد؟ البته کارهای زیادی در این زمینه و اینکه علم و دین در دوران‌های مختلف اسلامی چه رابطه‌ای داشتند انجام نشده است. اینکه علم و دین از هم دور بودند تعارض داشتند یا نه. مثلاً بسیاری از دانشمندان دوره اسلامی عالم دینی هم بودند مثل خواجه نصیرالدین طوسی و خیلی دانشمندان دیگر داریم که هم عالم دینی تراز اولند و هم دانشمند تراز اول که یک چنین چیزی را امروز هرگز نداریم، آیا شما امروز عالم دینی را می‌شناسید که مثلاً نظریه‌پرداز بزرگی باشد. این چنین دانشمندانی امروز نداریم ولی در گذشته زیاد داشتیم. دانستن این موارد باعث می‌شود ما درکی از تاریخ رابطه علم ودین در گذشته پیدا بکنیم. اساساً یکی از گرایش‌ها در تاریخ علم، تاریخ روابط علم و دین است. من در سال‌های اخیر کارهایی در این زمینه انجام دادم، درباره تاریخ ورود نظریۀ تکامل و نجوم جدید در دورۀ قاجار به ایران و عکس العمل علما به آن مقالاتی نوشتم و هنوز مشغولم.

اما اینکه امروز علم و دین باهم تعارض دارد یا نه. این برمی‌گردد به این سوال که کدام دین؟ ما یک دین که نداریم، دین‌ها داریم، همین تشیع خود ما انواع و اقسام برداشت‌ها دارد، افراد مختلف، علمای مختلف نظرات مختلفی دارند، مثلاً درباره «نظریه تکامل» عده‌ای معتقدند این نظریه با اسلام سازگار است اما بعضی از متفکران می‌گویند سازگار نیست و بعضی‌ها می‌گویند نه تنها سازگار است بلکه در آیات و روایات گفته شده است؛ بنابراین، این برمی‌گردد به اینکه ما چه جور دینی مد نظرمان است. این به تلقی دین‌داران بستگی دارد ممکن است عده‌ای تلقی‌شان این باشد دین تنها راهی است برای زندگی سعادت‌مند اخروی ولی برای یکی نه، دین بخواهد سعادت دنیوی را هم برآورده بکند، دین ممکن است برای یکی فقط از این نظر مهم باشد که می‌خواهد شما را انسان اخلاقی‌تر بکند؛ بنابراین چون برداشت‌های متفاوت از دین وجود دارد پاسخ به این سوال هم می‌تواند مختلف باشد و البته من بیشتر از این ورود نمی‌کنم چون سوالی است بیشتر از جنس فلسفۀ دین، در حالی‌که من مورخ علم هستم. این مهم است که در طول تاریخ این نگاه‌های مختلف به دین و علم چه زمان‌هایی موجب تعارض بوده و چه زمانی این تعارض نبوده یا کمتر بوده است. و حتی زمانی علم می‌شود ابزاری در دست دین‌داران برای تبلیغ دین. مخصوصاً از اواخر دوره قاجار در ایران این داستان شروع می‌شود و اصلاً مفهومی به نام «اعجاز علمی» شکل می‌گیرد که قبلاً اصلاً چنین چیزی وجود نداشته است، که مثلاً شما بگویید چون قبلاً درآیات و روایات ما نظریات علمی گفته شده است نشان دهنده حقانیت این دین است. این اعجاز علمی البته فقط مال شیعه نیست، اهل سنت مذاهب و ادیان دیگر مثل یهودی‌ها، مسیحی‌ها، هندوها و چینی‌ها این را دارند، آنها هم سعی کردند علم جدید را در متون خودشان پیدا بکنند و به این شیوه برای حقانیت دین خودشان دلایلی بیاورند. منظورم این است که اساساً روابط علم و دین همیشه خصمانه نبوده است. گاهی خصمانه بوده و گاهی عکس این قضیه صادق است و آنقدر دین‌داران علم جدید را قبول می‌کنند که می‌خواهند از آن استفاده بکنند و بگویند همه این‌ها را دین ما قبلاً گفته است.

 

چیزی که الان مانع ماست و ما را عقب می‌اندازد، فرار مغزها و فکرهاست، دانشجویان ما همه در این فکر اند که از این مملکت بروند

 

  • آقای دکتر یقین دارم که پرسش بسیاری از خوانندگان است که چرا تمدن ایرانی-اسلامی با پیشینه قابل قبول علمی در زمینه‌های مثل ریاضی، نجوم و …چرا نتوانسته است با علم نوین پیوند بخورد و از ثمرات علم نوین بهره ببرد؟

این سوالی است بسیار گسترده و نمی‌شود به آسانی به آن پاسخ داد، به‌هرحال علم دوره اسلامی به سمت یک علم انقلابی پیش نمی‌رفت و یا لااقل ما نشانه‌ای در آن نمی‌بینیم ولی ناگهان در اروپا نوعی جدیدی از علم بوجود می‌آید که از طرفی ریشه در علوم دوره اسلامی دارد و از طرفی عناصری دارد که کاملاً نو است و پیشرفت‌های عظیمی در آن روی می‌دهد. مسلمانان و ایرانی‌ها خیلی دیر متوجه می‌شوند که در غرب چه اتفاقاتی دارد می‌افتد، ببینید کپرنیک هم عصر با شاه عباس صفوی است، اما نجوم جدید کپرنیک کی وارد ایران می‌شود؟ در دوره قاجار؛ یعنی با حدود ۲۰۰ سال تأخیر علم انقلابی اروپا تازه آهسته آهسته به ما می‌رسد، و ما دانشگاه تهران را اوایل پهلوی اول تأسیس می‌کنیم و در نتیجه اگر ۲۰۰ سال از اروپا عقب بودیم و اگر تأسیس دانشگاه و نهاد‌های مرتبط را در نظر بگیریم تا اینکه بخواهیم به آنها برسیم ۲۵۰ تا ۳۰۰ سال تأخیر در آشنایی با علم جدید اروپایی. در نتیجه رفع این تأخیر هم زمان می‌برد و این چیز عجیبی نیست. ببینید ما در طول حدود ۹۰ سال فعالیت دانشگاه تهران می‌خواهیم، این ۲۰۰-۳۰۰ سال عقب ماندن را جبران کنیم. خوب کار آسانی نیست، با توجه به اینکه علم هر روز دارد سرعتش را بیشتر هم می‌کند. البته فکر می‌کنم خوب عمل کردیم، ببینید همین دانشگاه تهران، ده‌ها پژوهشگر مطرح و بین‌المللی دارد و یا فارغ‌التحصیلان ما که در بهترین دانشگاه‌های دنیا ادامه تحصیل می‌دهند و دانشجویان خوبی می‌شوند و استادان و دانشجویان ما کارهای علمی در تراز جهانی انجام می‌دهند. ولی هنوز راه بسیار زیادی در پیش داریم و باید اتفاق بیفتد و اتفاق هم خواهد افتاد چون ما این مسیر را طی کردیم و داریم طی می‌کنیم و چیزی که الان مانع ماست و ما را عقب می‌اندازد، فرار مغزها و فکرهاست، دانشجویان ما همه در این فکر اند که از این مملکت بروند، دوست دارند بروند جای دیگر تحصیل و زندگی کنند و برنمی گردند. فکر می‌کنند اگر بروند در دانشگاه‌های آمریکای یا اروپا، حتماً بیشتر پیشرفت می‌کنند. البته در بعضی رشته‌ها شاید این حرف درست باشد ولی در همه رشته‌ها حتماً اینگونه نیست. وقتی همه به فکر رفتن هستند، چه می‌توان کرد. خوب چه عواملی باعث شده همه جوانان به فکر رفتن از این ممکلت باشند؟ این عاملی است که ما را عقب می‌اندازد، حالا این مسائل فرهنگی است، مسائل‌سیاسی است و یا مسائلی است که نمی‌دانیم با جوانان چگونه برخورد کنیم، مساله این است که عقاید و افکار و فرهنگ‌مان را به جوانان تحمیل می‌کنیم… شاید سیاست پیشگان ما، اقلیت‌ها و اکثریت‌ها می‌خواهند عقاید و افکارشان و شکل زندگی‌شان را بر دیگران تحمیل کنند و این باعث می‌شود که جوانان کشور را رها کنند و بروند. نه تنها جوانان غیر مذهبی بلکه جوانان مذهبی هم دوست دارند بروند. خوب چرا؟ و این‌ها مشکلات ماست. و اگر مسائل چاره اندیشی بشود هرگز جوانان نخبه این کشور را ترک نمی‌کنند.

 

  • دکتر گمینی، شما در «بیست‌وپنجمین کنگره بین‌المللی تاریخ علم و تکنولوژی» که سال ۱۳۹۶ در شهر ریودوژانیرو برگزار شد، موفق شدید جایزه پژوهشگر جوان برای پایان‌نامه دکتری با عنوان «جایگاه و آرای قطب‌الدین شیرازی در علم هیئت» را دریافت کنید، لطفاً بفرمائید پایان نامه شما چه ویژگی داشت که باعث شد تا شما برنده این جایزه بشوید؟

این جایزه از سوی انجمن بین المللی تاریخ و فلسفۀ علم اهدا شد و چون آن انجمن در آن سال کنفرانس خود را در برزیل برگزار کرده بود، جایزه در آنجا به من داده شد. پایان‌نامه من به همراه پنج پایان‌نامه دیگر توانست این جایزه را بگیرد، ولی پایان‌نامه من تنها پایان‌نامه‌ای بود که از شرق توانست این جایزه را بگیرد چون چهار پایان‌نامه دیگر از کشورهای اروپایی و آمریکایی بودند. جالب این است که پایان‌نامه من به زبان فارسی است و تنها یک چکیده ۲۰ صفحه‌ای انگلیسی از این پایان‌نامه تهیه کرده بودم و به همراه متن فارسی به کنگره ارسال کرده بودم. به نظرم، داوران (که بعضی‌هایشان حتماً عربی و فارسی می‌دانستند) فهمیده بودند که کار نویی است. منظور من در سخنان قبلی‌ام از دغدغه‌مندی همین بود که پژوهشگر برایش مهم باشد که برود کار نو انجام بدهد و برود اسناد خوانده نشده و سوالات مطرح را پیدا کند. من فکر می‌کنم به همین دلیل بود که توجه داوران به پایان‌نامه بنده جلب شده بود، البته به این پایان‌نامه از سوی بنیاد پروفسور احسان اوغلو ترکیه هم- که پایان‌نامه دوره اسلامی برایشان اهمیت دارد – نیز جایزه‌ای اعطا شد.

 

باید به دنبال بومی سازی مساله و انگیزه فعالیت‌های علمی باشیم، نه اصل و ماهیت آن

 

  • به عنوان پرسش پایانی آیا می‌توان از موضوعی مانند علوم بومی و بومی کردن علم سخن گفت؟

ببینید ما وقتی به تاریخ علم در دوره اسلامی نگاه می‌کنیم مثلاً به علم نجوم، خیلی‌ها معتقدند بهترین نمونه برای علوم دینی و بومی علوم دوره اسلامی است، ولی ببینید اگر شما دقت کنید می‌بینید این علوم، همان علوم یونانی است و هیچ چیزی در ماهیت علوم دوره اسلامی و اصل و مبانی روش‌شناسی آن نیست که مثلاً بگوییم این اسلامی شده یا عربی شده یا ایرانی شده یا یونانی است، نه، همان روش‌شناسی است که در یونان هم بوده و اینجا استفاده می‌شود، همانگونه که امروز آنچه که در دانشکده فیزیک لندن تدریس می‌شود در دانشکده فیزیک دانشگاه تهران هم تدریس می‌شود و ماهیت هردو یکی است و جنبه بومی ندارد. پس به این معنا نه علم غربی داریم و نه علم شرقی. نه علم یونانی داریم و نه علم اسلامی. ولی به یک معنایی دیگری می‌توان علم بومی وجود داشته باشد مثلاً درباره علم نجوم، منجمان اسلامی برایشان مهم بود که بتوانند اوقات شرعی را هم محاسبه بکنند، برایشان مهم بود که برای رؤیت هلال ماه معیاری بدهند و در واقع این مساله‌های جدید و انگیزه‌های جدید می‌تواند بومی باشد، ولی خود روش‌شناسی و مبانی علم دیگر نمی‌تواند بومی باشد، همانگونه که مجموع زاویه‌های مثلث همه جای دنیا ۱۸۰ درجه است، فرقی نمی‌کند کجای دنیا باشید. بنابراین چیزی که می‌تواند بومی باشد، شرقی یا غربی باشد، اسلامی یا یونانی باشد، مساله‌ها و انگیزه‌های فعالیت علمی است، نه اصل و ماهیت آن.