۲۲ آذر ۱۳۹۹

روابط عمومی دانشگاه تهران: دکتر حنیف قلندری، عضو هیأت علمی پژوهشکده تاریخ علم دانشگاه تهران است. زمینه اصلی تخصص ایشان آثار هیئت دورۀ اسلامی است که می‌توان آن را کیهان‌شناسی قرون وسطی نامید. از نتایج پژوهش‌های ایشان می‌توان به تصحیح کتاب «منتهی الإدراک فی تقاسیم الأفلاک» از نویسنده‌ای قرن ششمی اشاره کرد که به همراه تحقیقی دربارۀ آثار هیئت و ترجمۀ فارسی کتاب توسط انتشارات میراث مکتوب منتشر شده است. ایشان ۱۰ سال همکاری با مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی و سه سال نیز با موزه علوم و فناوری جمهوری اسلامی ایران را در کارنامه علمی خود دارد.

 

تاریخ علم و جایگاه آن در ایران موضوع گفتگوی صغری داوری فرد، کارشناس روابط عمومی دانشگاه با دکتر حنیف قلندری است که در ادامه آمده است:

 

  • آقای دکتر، به عنوان آغاز سخن لطفاً بفرمائید شما چه تعریفی برای «تاریخ علم» ارائه می‌دهید؟

ترجیح می‌دهم «تاریخ علم» را با استفاده از یکی از تعریف‌های تاریخ تعریف کنیم. در این تعریف تاریخ «داستانی» است که در واقعیت رخ داده است و مورخ تلاش می‌کند شواهد واقعی بودن آن را عرضه کند. بر این اساس «تاریخ علم» داستان علم است، آن طور که اتفاق افتاده است. داستان چیزهایی که موضوع علم هستند یعنی ریاضیات، فیزیک و … و داستان آن‌هایی که دربارۀ این موضوعات سخن گفته‌اند یعنی دانشمندان. مورخ علم تلاش می‌کند تا هر چه بیشتر این داستان را به واقعیت شبیه کند. هر چند علم در زبان فارسی به‌نوعی مشترک لفظی است و به حوزه‌های مختلف دانش اطلاق می‌شود اما در زبان‌های اروپایی منظور از علم، علم تجربی (Science) است. از این رو مطالعۀ تاریخ علم در آغاز کار خود تنها به مطالعۀ علمی مشغول بود که مخلوق قرن هفدهم و رنسانس بود. علمی که از «انقلاب علمی» به‌وجود آمده بود.

 

  • لطفاً بفرمائید مطالعات تاریخ علم چه سیری در جهان و ایران داشته است؟

باید بگویم که مطالعات تاریخ علم در اروپا از میانۀ سدۀ نوزدهم میلادی آغاز شده بود اما بیشتر نویسندگان تاریخ علم یا محققان آن دوره و حتی تا دهه‌های نخست قرن بیستم را باید از جملۀ عالمان فقه اللغة بدانیم. محققانی چون فرانتس ووپکه (۱۸۲۶-۱۸۶۴ م)، هاینریش زوتر (۱۸۴۸-۱۹۲۲ م)، آیلهارد ویدِمان (۱۸۵۲-۱۹۲۸ م)، کرلو آلفونسو نلینو (۱۸۲۶-۱۸۶۴ م) و پیر دوهم (۱۸۶۱-۱۹۱۶ م) تنی چند از نام‌آورترین محققان این حوزه هستند. چرخش تاریخی فلسفۀ علم در اوایل نیمۀ دوم سدۀ بیستم و طرح موضوع توجه به تاریخ علم موجب شد که اقبال به تاریخ علم بیشتر از گذشته شود و در دهۀ شصت سدۀ پیشین میلادی رشتۀ دانشگاهی تاریخ علم ایجاد شود. در این میان توجه به علم در قرون وسطی شاید مسیر دشوارتری را پیموده باشد، اینکه آیا اصلاً علم قرون وسطی چیزی برای مطالعه دارد یا نه؟ یا اینکه آیا می‌توان ریشه‌های تحولات بعدی را در علم قرون وسطی جُست؟ این‌ها پرسش‌هایی که در چند دهۀ اخیر پاسخ‌های مستدلی به آنها داده شده است و مطالعۀ علم در سده‌های میانه به شاخه‌ای از مطالعات تاریخ علم بدل شده است.

در ایران، در نیمۀ نخست سدۀ حاضر، به مطالعاتی از این دست توجه می‌شده است، هر چند این نوع کارها بیشتر در کنار مطالعات متن‌پژوهش ادبی که از دورۀ پهلوی اول آغاز شده بود قرار می‌گیرند. کارهایی نظیر تصحیح رسالۀ التفهیم ابوریحان بیرونی به‌دست استاد جلال همایی یا رسالۀ جبر خیام به‌دست استاد غلام‌حسین مصاحب. بعدها با اقبال دکتر سید حسین نصر و و شاگردان ایشان به این موضوع مطالعاتی از این دست در ساحت دانشگاه در ایران آغاز شد اما دنباله‌دار نبود. از منظر آکادمیک تأسیس پژوهشکدۀ تاریخ علم دانشگاه تهران به همت دکتر غلام‌علی حداد عادل و همراهی دکتر حسین معصومی همدانی را در سال ۱۳۷۵ ش می‌توان آغاز راه پژوهش در این رشته دانست.

 

  • اهمیت تاریخ علم و پژوهش در این زمینه از دیدگاه شما چیست؟

من با نظر آن دسته از پژوهشگران این حوزه موافقم که «تاریخ علم» بخشی از معارف بشری است که به نظر می‌رسد به‌طور ناخودآگاه سراغ آموختن آن یا پژوهش در آن می‌رویم. اهمیتش از آن روست که به این ترتیب شناخت خودمان را از جامعۀ بشری و سیر تکوین آن بیشتر می‌کنیم. اگر تاریخ علم ندانیم حداقل یکی از دستاوردهای مهم بشر را نشناخته‌ایم و این ممکن است موجب جدایی ما از پیشینۀ خودمان، یا پیشینۀ دیگرانی که با آنها سر و کار داریم بشود.

 

  • در رزومه شما از شما به عنوان متخصص علم نجوم دوره اسلامی که به کیهان شناسی قرون وسطایی معروف شده یاد شده است، لطفاً قدری درباره کیهان شناسی قرون وسطایی توضیح بدهید و اینکه این نوع از کیهان شناسی چه ویژگی داشت؟

بیشتر پژوهشگران معتقدند که کیهان‌شناسی دانش جدیدی است و مخلوق علم معاصر است اما اگر کیهان‌شناسی را این طور تعریف کنیم: «شناسایی جهان آن طور که هست» آنگاه می‌توانیم بگوییم که بخشی از پاسخ‌های دانشمندان گذشته به کیهان‌شناسی مربوط می‌شود. اینکه جهان از چه درست شده است و چگونه حرکت می‌کند. نظری که در این باره در دنیای باستان و قرون وسطی بیش از دیگر آرا پذیرفته شد و در بارۀ آن سخن گفته شد کیهان بطلمیوسی نامیده می‌شود. کیهان بطلمیوسی در تبیین الگوهای فیزیکی خود وام‌دار نظریۀ ارسطو است و در مدل‌های ریاضی که حرکت را تبیین می‌کنند وام‌دار الگوهای حرکت که بطلمیوس در آثار خود توضیح داده است. ارسطو بر این باور است که فیزیک آسمان (عالم فوق قمر) از فیزیک زمین (عالم تحت قمر-عالم کون و فساد) جداست. عنصر تشکیل دهندۀ آسمان متفاوت است و سیارات و دیگر اجرام آسمانی از عناصر زمینی، یعنی خاک و آب و هوا و آتش، ساخته نشده‌اند. او همچنین معتقد است که در آسمان تغییری راه ندارد و دلیل اینکه حرکت‌های مختلفی در آسمان دیده می‌شود آن است که محرک‌های متعددی در آسمان وجود دارند که آنها را افلاک می‌نامند. از اینجا به بعد، در بارۀ نوع حرکت و تعداد و مقدار آنها منجمان هستند که اظهار نظر می‌کنند. اگر بخواهیم بر این اساس ویژگی‌های کیهان بطلمیوسی را در چند عنوان خلاصه کنیم می‌توانیم این طور بنویسیم: کیهان محدود است؛ تمام کیهان و اجزای آن شکل کروی دارند؛ زمین در میانۀ عالم قرار دارد؛ زمین در برابر تمام کیهان بسیار کوچک است؛ تمام کیهان و اجزای آن از یک عنصر ساخته شده‌اند و اجزای متحرک آن به طور یکنواخت حرکت می‌کنند؛ ستارگان و سیارات به خودی خود حرکت نمی‌کنند و افلاک آنها را به حرکت وامی‌دارند. در سده‌های میانه و به‌ویژه در میان متفکران اسلامی اختلاف نظرهایی میان مدل‌ها و این بنیان‌ها دیده شد و ایشان تلاش کردند که این ناهماهنگی‌ها را برطرف کنند و دشواری را برطرف کنند. از این رو منظور از بررسی کیهان‌شناسی در قرون وسطی شناسایی اصطلاحات موجود در این مدل‌ها و دنبال کردن مباحثاتی است که میان دانشمندان در این باره در دوره‌های مختلف وجود داشته است.

 

  • به نظر شما جایگاه تاریخ علم و اهمیت آن در جامعه علمی و دانشگاهی ما چطور است؟ اصولاً پژوهش‌های تاریخ علم چه دیدگاهی به ما می‌دهد؟

همین که امروز یک رشتۀ دانشگاهی وجود دارد که عده‌ای در آن تحصیل می‌کنند نشان می‌دهد که این رشته جایگاه خود را یافته است اما اینکه شرایط اجتماعی و سیاسی طوری است که اقبال عمومی بدان کم است نیازمند توجه و تأمل بیشتر است. ما هنوز لازم داریم که روش تحقیق در تاریخ علم را به دیگران نشان بدهیم تا از اظهارنظرهای عجولانه که از نتایج پژوهش‌های این حوزه دور هستند جلوگیری کنیم.

دربارۀ اینکه تاریخ علم چه دیدگاهی به ما می‌دهد، به نظر من بر اساس آرایی که امروزه در میان مورخان علم رایج‌تر است، اینکه علم را یک فعالیت پیوسته در طول تاریخ در نظر می‌گیرند، تاریخ علم به ما کمک می‌کند تا نگاه کل‌گرایانه‌تری به برخی از دستاوردهای بشر داشته باشیم. برای توضیح بیشتر از یک مثال استفاده می‌کنم؛ در تاریخ علم در بارۀ نظریات مختلف حرکت در طول تاریخ صحبت می‌کنیم، می‌گوئیم در فیزیک ارسطو عامل حرکت میل طبیعی اجسام است و بعدها دانشمندان در در این نظر تشکیک کردند تا در انقلاب علمی تحلیل مسأله صورت دیگری پیدا کرد. بعد این‌ها را کنار هم می‌گذاریم و گویی از بالا به یک خط زمانی نگاه می‌کنیم و یک طور تصویر پیوسته‌ای از رخدادها به‌دست می‌آوریم که البته حتماً بزنگاه‌هایی برای آن وجود داشته است. به نظر من این دیدگاه می‌تواند از مطالعۀ تاریخ علم حاصل شود. گاه چنین نگاهی می‌تواند در مراحل حل مسأله راهگشا باشد!

 

  • به عنوان یک پژوهشگر تاریخ علم، اقبال جامعه دانشگاهی از این رشته و آینده این رشته را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

الان ما در شرایطی هستیم که تب ادامۀ تحصیل در مقطع تحصیلات تکمیلی تا اندازه‌ای فروکش کرده و مثلاً به اندازۀ یک دهه پیش علاقه‌مند به تحصیل نداریم، ضمناً به متقاضیان دهه هفتاد رسیدیم که تعداد آنها بسیار کمتر از متقاضیان دهه شصت است. بر این اساس از نظر آماری اقبال به رشته‌هایی مثل تاریخ علم کم شده و شاید کمتر هم بشود. در محیط‌های دانشگاهی هم به نظر من در معرفی رشته چندان موفق نبودیم، به عبارت دیگر بسیاری از همکاران ما در رشته‌های دیگر، به‌ویژه رشته‌های علوم پایه، بر این گمانند که خودشان از پس پژوهش‌های تاریخ علم در رشتۀ خودشان برمی‌آیند و بنا بر این مراجعات به ما اندک است. با این حال، با توجه به اینکه همین دانشجویان اندک ما بعضاً بسیار علاقه‌مند به این رشته هستند و ما هم تلاش می‌کنیم جایگاه رشته را در دانشگاه بهتر کنیم و آن را بیش از پیش معرفی کنیم، به اتفاقات آینده خوش‌بینم و منتظر.

 

  • به نظر شما مطالعه علم تاریخ می‌تواند ما را از تعصب کورکورانه نسبت به گذشته علمی خود دور کند و یک نگاه واقع‌بینانه نسبت به علم و کارکرد آن به ما بدهد؟ ما همیشه در حال بالیدن به نام دانشمندان و علمای گذشته خود هستیم بدون اینکه بتوانیم پیوندی بین علوم قدیم و جدید ایجاد کنیم.

حتماً این کار را می‌کند. در واقع ما با مطالعۀ تاریخ علم نقش واقعی و جدا از اغراق دانشمندان را در پیشرفت علم در می‌یابیم. این ممکن است به نوعی بازیابی هویت ملی منجر شود اما مطمئناً منجر به تعصب نخواهد شد. چون به عبارت ساده ما در می‌یابیم که هر دانشمندی چه نقشی در تکوین ساختاری که ما آن را با نام علم می‌شناسیم داشته است.

ما به زمان خود در این علوم پیشرفته بودیم اما پاسخ دادن به این سوال که چه شد که ما راه دانشمندان رنسانس را نرفتیم تقریباً غیرممکن است. اگر ما دانشمندان خودمان را با دانشمندان عصر رنسانس مقایسه کنیم به تعبیر رشدی راشد، یکی از مورخان مشهور معاصر در تاریخ علم دورۀ اسلامی، آنها را در یک مکتب علمی می‌بینیم. یعنی بخشی از راه علم به‌دست دانشمندانی از این سرزمین طی شده است. حال اگر بپرسیم پس چه شد که ما به دستاوردهای رنسانس دست نیافتیم؟ این سوال پاسخ واحدی ندارد، بی‌ثباتی سیاسی، عوامل اقتصادی، نبود آموزش و بسیار چیزهای دیگر را می‌توان برشمرد که همه به‌نوعی به یکدیگر وابسته‌اند و جواب واحدیبه این سوال نیستند.

 

  • به عنوان پژوهشگری که تخصص اصلی شما نجوم است، آیا تمامی تاریخ علم نجوم ایران به خوبی برای جامعه علمی جهان شناخته شده است؟

بله تقریباً در مطالعات پژوهشگران تاریخ علم مطالب اصلی در بارۀ پیشینۀ نجوم در ایران گفته شده است اما یک زمینۀ تحقیق هنوز در ایران فراهم است. بسیاری از نسخه‌های خطی که دربر دارندۀ مطالب مرتبط با نجوم هستند، به زبان عربی و فارسی، هنوز خوانده نشده‌اند، خواندن آنها هم می‌تواند دلایل بیشتری را در تأیید پژوهش‌های گذشته عرضه کند و هم شاید نکات تازه‌ای به‌دست ما بدهد که موضوع پژوهش‌های دیگر بشود. اگر بخواهم تفصیل بیشتری بدهم، اعتقاد اصلی نجوم گذشته فرض قرار گرفتن زمین در میانۀ آسمان و حرکت دیگر اجرام آسمانی بر گرد آن است. این فرض را می‌شناسیم اما رویکرد دانشمندان و نویسندگان آثار نجومی در دوره‌های مختلف به این مسأله متفاوت بوده است. در زمانی برخی از مهم‌ترین رساله‌های عربی در این باره خوانده شده است، رساله‌هایی که دانشمندانی چون خواجه نصیرالدین طوسی و قطب‌الدین شیرازی نوشته‌اند و در آنها در برخی ملزومات این نظر شک کرده‌اند و پاسخ‌هایی نیز داده‌اند. حال با خواندن رساله‌هایی که پیش از ایشان یا پس از آنها نوشته شده‌اند و بسیاری از آنها در کتابخانه‌های ایران موجود هستند می‌توان تصویر روشن‌تری از سیر این واقعه به‌دست داد. منظور من این نیست که لزوماً به کشف تازه‌ای خواهیم رسید، البته که آن هم ممکن است، اما منظور من آن است که از طریق تصحیح رساله‌ها و بعد مطالعه در آنها می‌توانیم به زمینه‌های تغییر دست پیدا کنیم و این در مطالعۀ تاریخ علم بسیار ارزشمند است.

 

  • بسیاری از ایرانیان و مسلمانان حسرت تمدن پرافتخار گذشته خود را دارند و بسیاری سودای بازگشت به تمدن پرشکوه سده‌های قبل، به نظر شما آیا این بازگشت ممکن است؟ یا چطور می‌توان به آن دوران شکوفایی بازگشت؟

به نظر من ما باید فرزند زمانۀ خویشتن باشیم، به عبارت دیگر بازگشت به گذشته غیر ممکن است اما می‌توان در این زمانه به چنین جایگاهی دست یافت اگر مقتضیات این زمانه را به‌درستی بشناسیم. امروز بیش از هر زمان دیگری علم به یک دستاورد جهانی تبدیل شده است، باید از راه درست بخشی از این فعالیت جهانی بود. تأکید بر اتکا به داخل به معنای آن نیست که ما در صدد کشف دوبارۀ علوم برآییم و علوم و فناوری‌های مختلف را از نو برای خودمان بسازیم. ما باید با تکیه بر پژوهشگران خودمان و اصلاح ساختار آموزش تلاش کنیم هر چه بیشتر در اتفاقات علمی جهان حاضر باشیم.

با سپاس از شما که در این گفت‌وگو شرکت کردید.