گفت وگو با سید امیرسادات موسوی؛ من این جنگیدن را دوست دارم - پژوهشکده تاریخ علم utihs
۱۰ دی ۱۳۹۸
المپیاد نجوم بودم، طلای المپیاد را گرفتم و از همین طریق بدون کنکور وارد دانشگاه شدم. همه میگفتند یا باید بروی عمران یا برق تا نانت توی روغن باشد. من بین این توصیهها و جو جامعه و علاق هام سردرگم بودم ولی جسارتی که المپیاد به من داده بود و همنشینی با استادان و افراد بلندپرواز باعث شد کاری به حرف بقیه نداشته باشم و دنبال علاقه ام بروم. چون دوست داشتم قوانین پشت پرده طبیعت را در حوزههای مختلف بدانم، فیزیک را انتخاب کردم. در حین تحصیل در دانشگاه هم شیوه درس خواندنم علاقه محور بود و دنبال نمرات بالا نبودم. شاید این کار یک ریسک به شمار میرفت ولی در مورد من جواب داد.
در همان دوران چون دوست داشتم نویسندگی را به صورت جدی تجربه کنم، در نشریات دانشجویی فعالیت کردم؛ در دانشکده فیزیک با نشریه تکانه همکاری م یکردم، برایش شعر م ینوشتم. نشریه دال هم مجله گروه فرهنگی دانشکده بود و دوره کوتاهی سردبیرش بودم، در نشریات سیاسی دانشگاه هم مینوشتم. نقد فیلم مینوشتم، تحلیل سیاسی مینوشتم، اعتقادی و مذهبی م ینوشتم، تقریبا در مورد هم هچیز مینوشتم. شاید این کارها در حوزه فیزیک زیاد به دردم نمیخورد ولی برای امروزم خیلی مفید بوده. فضاهای مختلف را تجربه کردم و در همین حین خودم را هم بهتر شناختم. با دفتر طنز حوزه هنری هم ارتباط گرفتم و در جلساتشان شعر میخواندم و به برنامههایشان میرفتم. دوره لیسانس و ارشد من به این گذشت که بروم موضوعات مورد علاقهام را تجربه کنم و یاد بگیرم و با فضایشان آشنا شوم؛ فیلمنامهنویسی، داستاننویسی، طنز، کاریکلماتور، شعر علمی، طنز دانشگاه، طنز سیاسی، ارتباط با نشریات و روزنامهها، ستوننویسی، طنز اجتماعی.
برای مطالعه بیشتر میتوانید تمام مصاحبه را از اینجا دانلود کنید.