گزارش همایش تاریخ نگاری علم: نظریه و روش

10 01 2018 23:20

کد خبر : 9865447

تعداد بازدید : 154

همایش تاریخ نگاری علم: نظریه و روش در 20 دی ماه 96 در پژوهشکده تاریخ علم در سه بخش برگزار شد. محور های این همایش شامل 1-انقلاب و ارزش ها ، 2-مطالعات موردی در تاریخ نگاری علم و 3-درون گرایی و برون گرایی بود.

۲۱ دی ۱۳۹۶

گزارش همایش تاریخ نگاری علمی: نظریه و روش

تهیه و تنظیم: زینب سیار

 

همایش تاریخ نگاری علم: نظریه و روش در 20 دی ماه 96 در پژوهشکده تاریخ علم در سه بخش برگزار شد.  محور های این همایش شامل موارد زیر است که می توان فایل صوتی آنها را از همینجا دانلود کرد:
1-انقلاب و ارزش ها
2-مطالعات موردی در تاریخ نگاری علم
3-درون گرایی و برون گرایی

 

در بخش اول  با موضوع انقلاب و ارزش ها دکتر حسین معصومی همدانی به عنوان به عنوان دبیر علمی همایش در ارتباط با تاریخ نگاری علم به سخنرانی پرداخت.

پس از صحبت های دکتر معصومی، دکتر امیراحسان کرباسی زاده عضو گروه مطالعات علم مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، با موضوع کوهن، انقلاب و تاریخ نگاری علم به سخنرانی  خود را ارائه کرد. دکتر کرباسی زاده به موضوع انقلاب علمی و نقش توماس کوهن پرداخت. از نظر دکتر کرباسی‌زاده انقلاب یکی از مفاهیم کلیدی در الگویی است که توماس کوون در اثر شاخصش با عنوان ساختار انقلاب‌های علمی متأثر از آرای برخی مورخان علم چون الکساندر کوایره برای تبیین تحولات تاریخ علمی به کار گرفته است. علی رغم اقبال عمومی به نظرات توماس کوون ، مورخان و تاریخ نگاران معاصر علم در مورد اهمیت و نقش تبیینی مفهوم انقلاب برای تحولات علمی تردیدهای جدی کرده اند؛ تا آنجا که گروهی از مورخان علم از به کار بردن واژه انقلاب در توصیف تحولات روش شناختی علم در قرن هفدهم اجتناب می کنند. دکتر کرباسی زاده در ادامه هدف اصلی مقاله خود را نشان دادن این موضوع می داند که هرچند تحولات علمی قرن هفدهم فاقد بسیاری از ویژگی‌هایی است که کوهن در تعریف مفهوم انقلاب از آن ها بهره برده است، با این حال انقلاب استعاره مناسبی برای ارجاع به این تحولات است. در پایان نیز وی این نکته را خاطر نشان کرد که بسیاری از دانشمندان قرن هفدهم، که اسباب تغییرات بنیادین در فلسفه تاریخ طبیعی آن روزگار را فراهم آوردند، با اینکه کار خود را بدیع و متمایز از سنت رایج ارسطویی توصیف می کردند؛ اما به هیچ وجه آن را در معنای کوونی کلمه انقلابی نمی دانستند.

سخنران بعدی این بخش دکتر امیرمحمد گمینی، عضو هیئت علمی پژوهشکده تاریخ علم دانشگاه تهران بود که با موضوع «وقتی از علم پیشامدرن حرف می زنیم از چه حرف می زنیم؟» به سخنرانی پرداخت. در ابتدا دکتر گمینی به این موضوع اشاره کرد که  امروزه آثار عمومی و تخصصی بسیاری در زمینۀ انقلاب علمی قرن هفدهم نوشته می‌شوند. در گذشته بسیاری از این آثار با نگاهی امروزمحور به تاریخ این انقلاب نگاه می‌‌کردند؛ به این ترتیب که دانشمندان انقلابی را قهرمان و دانشمندان قرون میانه را متعصب و غیرمنطقی جلوه می‌دادند. اما پژوهشگران بسیاری در نیمۀ دوم قرن بیستم در حوزۀ تاریخ علم مشغول شدند و با دقت بیشتری نشان دادند که نه دانشمندان انقلابی سر تا پا از دیدگاه‌های قرون میانه‌ای منزه بودند و نه دانشمندان قرون میانه به دور از روش‌ها و دیدگاه‌های علمی و تجربی. این استاد داشگاه تهران در ادامه این نکته را خاطر نشان کرد که  هنوز هستند آثاری که دربارۀ تاریخ این انقلاب علمی نوشته می‌شوند و  ادعا می‌کنند از هرگونه گرایش‌های امروزمحور تا حد ممکن دوری کرد‌ه‌اند، ولی هنوز نمی‌توانند جانب احتیاط را در قبال علوم قرون میانه به طور شایسته رعایت کنند و به نوعی امروزمحوری ضعیف دچارند. این آثار معمولاً علوم قرون میانه را غایت‌انگار، اسطوره‌ای، غیرتجربی، غیرمکانیکی و شدیداً تحت تأثیر عقاید دینی تصویر می‌کنند. ولی چنین نسبت‌هایی واقعاً تا چه حد با علوم و فلسفۀ طبیعی علم پیشامدرن سازگاری دارد؟

 همچنین به عقیده دکتر گمینی درست است که فلسفۀ طبیعی ارسطویی غیرمکانیکی بوده است، نه چون غایت‌انگار است، بلکه چون برای تبیین پدیده‌های طبیعی ابایی ندارد که جواهر و قوای متعددی قائل شود و برای هر حرکت و پدیده‌ای قوه‌ای نو جعل کند، بدون اینکه تلاش کند نشان دهد پدیده‌ها را می‌توان از طریق فرض سازوکاری از اجزای ساده‌تر به صورت ریاضی تبیین کرد. در واقع ذات مکانیک‌گرایی آن است که نشان دهیم پدیده‌های متعدد به واسطۀ سازوکاری از اجزایی ساده‌تر ایجاد می‌شوند و با ترکیب آثار آن اجزا پدیده‌های مختلف جهان طبیعی ایجاد می‌شوند.

با این تعریف حتی می‌توان نجوم بطلمیوسی را، که عمدتاً در طول قرون پیشامدرن مستقل از فلسفۀ ارسطویی رشد کرد، نوعی تبیین مکانیکی به شمار آورد. زیرا بطلمیوس و سپس منجمان قرون میانه در آثار هیئت نشان دادند که تنها با فرض افلاک کروی تودرتو که یکی دیگری را مانند چرخدنده‌هایی با سرعت ثابت می‌چرخاند، می‌توان حرکات پیچیدۀ سیارات را تبیین کرد.  در پایان  نیز وی به این نکته اشاره کرد که هرچند طبق فلسفۀ طبیعی ارسطویی علت حرکات افلاک منشأ نفسانی دارد، اما این جنبه به هیچ عنوان «نقشی تبیینی» در نجوم بطلمیوسی نداشت. زیرا هیچ جا مثلاً گفته نمی‌شد فلان سیاره در طول دایرةالبروجی l و در زمان t به اندازۀ زاویۀ θ و در مدت زمان δ به عقب برمی‌گردد، چون نفس متعلق به فلکش چنین اراده کرده است یا چنین غایتی را دنبال می‌کند، بلکه گفته می‌شد: چون سرعت فلک تدویرش v و سرعت فلک حاملش w و خروج از مرکز فلک حامل e است و فلک حامل فلک تدویر را می‌چرخاند و فلک تدویر سیاره را و در نتیجه به طور کاملاً مکانیکی از سازوکار حرکات این افلاک چنین بر می‌آید که چنین حرکتی روی دهد. درست مانند چرخدنده‌های یک ساعت.

آخرین سخنران قسمت اول این همایش دکتر میثم محمد امینی عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، با موضوع «تحولات در تاریخ نگاری علم و توجه به مسئله علم و ارزش» سخنرانی خود را انجام داد.  بر اساس  نظر دکتر محمد امینی در چند دهۀ اخیر فیلسوفان علم به مسئلۀ اثرگذاری ارزش‌ها بر نظریه‌های علمی توجه بسیار بیشتری نشان داده‌اند. تا پیش از آن، دیدگاهِ به‌ارث‌رسیده از پوزیتیویست‌های منطقی عمدتاً حاکم بود که مرزی قاطع میان ساحت علم و ارزش رسم می‌کرد. مطابق این دیدگاه، علمْ حوزة واقعیات عینی و کاملاً مستقل از ارزش‌ها که متأثر از عوامل اجتماعی و تاریخی و اموری ذهنی هستند، به شمار می‌آمد. بنابراین کار فیلسوف منحصر می‌شد به مسائل منطقی و صوری در محدودۀ پرسش‌های مربوط به «مقام توجیه»، و بررسی تأثیر ارزش‌ها و دیگر عوامل متنی در فعالیت علمی از مقولۀ مباحث مربوط به «مقام کشف» به شمار می‌آمد، که در حوزۀ کار روان‌شناس یا جامعه‌شناس قرار می‌گرفت. اما در نیمۀ دوم قرن بیستم، توجه جدی‌تر به حوزه‌هایی همچون تاریخ علم و جامعه‌شناسی علم و انجام مطالعات تجربیِ دقیق در این زمینه‌ها برخی کاستی‌های اساسی دیدگاه پوزیتیویستی را نشان داد. در ائامه وی افزود  با بررسی دقیق‌تر موارد تاریخی آشکار شد که فعالیت علمی، به‌ویژه تصمیم‌هایی که دانشمندان دربارۀ ردّ و قبول نظریه‌ها اتخاذ می‌کنند، ناسازگاری‌های قابل‌توجهی با برداشت کلاسیک از عقلانیت دارد. به این نکته توجه شد که ملاحظات و داوری‌های ارزشی در تعیین پرسش‌های علمی و شکل‌گیری طرح‌های پژوهشی، در انتخاب روش علمی، تعیین کاربرد نظریه‌های علمی، و حتی توجیه آنها نقش دارند یا می‌توانند داشته باشند. معلوم شد که منطق اکتشاف علمی آن‌طور که تصور می‌شد مستقل و خودبسنده نیست. این دستاورد تجربی مؤید یک ملاحظۀ نظریِ مهم بود. می‌دانیم که همیشه شکافی پُرنشدنی میان شواهد تجربی و نظریه‌ها وجود دارد، یا اصطلاحاً شواهد تجربی و ملاحظات منطقی نظریه‌ها را به صورت ناقص متعین می‌کنند.

در بخش نخست این مقاله، ضمن بیان تاریخچۀ مختصری از شکل‌گیری ادبیات «علم و ارزش»   از این ادعا  دفاع شد که از جمله عوامل مهمِ توجه بیشتر به مسئلۀ نقش ارزش‌ها در علم، تحولات در تاریخ‌نگاری علم و به‌ویژه توجه به نگرش‌های برون‌گرایانه، تأکید جدی‌تر بر داده‌های تجربی، و پرهیز از مغالطه‌های گاه‌نگارانه (آناکرونیسم) در ارائۀ روایت‌های تاریخی بوده است. در بخش دوم مقاله، این عضو استاد دانشگاه شهید بهشتی به این موضوع پرداخت  که شناخت بهتر از نقش ارزش‌ها در علم پرسش‌های تازه‌ای پیش روی تاریخ‌نگار علم قرار می‌دهد و مفاهیم مطرح‌شده در بحث از رابطۀ علم و ارزش، مانند تمایز ارزش معرفتی و غیرمعرفتی، می‌تواند چارچوب مفهومی جدیدی در اختیار تاریخ‌نگار علم قرار دهد و از این طریق احتمالاً بر نظریه‌ها و روش‌های تاریخ‌نگاری علم اثرگذار باشد.

این همایش در بخش دوم با عنوان« مطالعات موردی در تاریخ نگاری علم» ادامه یافت و دکتر ایرج نیک سرشت، عضو هیئت علمی پژوهشکده تاریخ علم دانشگاه تهران به عنوان سخنران نخست این بخش سخنرانی خود را با موضوع « اهمیت رویکرد درون‌گرا در تاریخ نگاری علم مطالعه موردی؛ علل شکوفایی و رکود علم در تمدن اسلامی» آغاز کرد.  در ابتدا دکتر نیک سرشت به این موضوع اشاره کرد که مسأله سنّت و مدرنیته و مواجهه ایران با تمدن غرب و علم جدید به‌عنوان جوهر اصلی این تمدن، یکی از چالش‌‎‌های جدّی در عرصه فکری، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جامعه ایرانی در بیش از صد وپنجاه سال اخیر بوده است. به‌نظر می‌رسد هم اصل سوال و هم پاسخ‌هایی که فیلسوفان، مورخّان، عالمان سیاست، جامعه‌شناسان و ... به دلایل رشد و شکوفایی تمدن اسلامی- ایرانی، و همچنین افول یا انحطاط آن داده‌اند کافی نبوده و نقایصی دارد.

این استاد دانشگاه تهران یکی از اهداف تاریخ‌نگاری علم، تبیین و تفهیم  فرایند رشد، عوامل موثر در ظهور، صورت‌بندی و بررسی تحولات علمی می داند. همچنین در ادامه افزود که  البته شیوه و رویکردهای متعددی در تاریخ‌نگاری علم وجود دارد؛ در واقع نوع تبیینی که از فرآیندها و عوامل موثر و دخیل ارایه می‌کنیم، تعیین‌کننده شکل و صورت رویکردهای مختلف به تاریخنگاری علم است. از تاریخنگاری با رویکرد درون‌گرا و برون‌گرا به‌عنوان دو روش غالب تاریخ‌نگاری نام برده می‌شود. شیوه و رویکرد درون‌گرا جوهر علم را به‌عنوان اینکه یک مقوله معرفت‌شناسی است، مورد بحث و بررسی قرار می‌دهد. در رویکرد برون‌گرا آنچه مورد علاقه یک مورخ علم است، بررسی فعالیت دانشمندان به‌عنوان یک گروه و یک نمود و تعین اجتماعی است. در واقع می‌توان اینگونه گفت مورخینی که در این رویکرد فعالیت می‌کنند واقعیت‌های علمی را دست‌خوش تعین یا جبریت عوامل ماورای علمی می‌دانند.

وی هدف این مقاله را بعد از طرح بحث چیستی تاریخ‌نگاری علم و رویکردهای مختلف در آن، بررسی رشد و تحول علم در تمدن اسلامی در قالب تاریخ‌نگاری درون‌گرا علم دانست ، که در این مسیر تغییر در رویکردها و نگرش‌ها به فیزیک دوره اسلامی (از نگرش فیزیکی به متافیزیکی صرف) مورد مطالعه قرارداده است و به این نتیجه رسیده است که دلیل اصلی افول علم در تمدن اسلامی را باید در خود علم در این تمدن جستجو کرد.

سخنران دیگر این بخش امین متولیان، دکترای تاریخ علم دوره اسلامی از پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با موضوع« تأملاتی در تاریخ علم مبتنی بر آزمایش و نقش آن در فهم تجربی یک متن» به سخنرانی پرداخت.  دکتر متولیان در ابتدای سخنرانی خود بیان کرد که «تاریخ علم مبتنی بر آزمایش» که برمبنای بازسازی و تکرار آزمایش‏ها و تجارب آزمایشگاهی دانشمندان بناشده، در دو دهه اخیر، جایگاهی قابل توجه در میان روش‏های تاریخ‏نگاری علم یافته است. هرچند که سابقه بهره‏گیری از آن به تلاش‏هایی برای بازسازی بخشی از مکانیک گالیله‏ای در سال‏های 1950 تا 1960 برمی‏گردد با این حال شاهد منازعات نظری موافقان و مخالفان بوده است. موافقان تاریخ علم مبتنی بر آزمایش، با ارائه مفاهیم و روش‏های مختلفی مانند بازتولید شرایط آزمایش، بازسازی تاریخی، همتاسازی و تفسیر تجربی متون تاریخی، به بسط و دفاع ازاین روش تاریخ‏نگارانه پرداخته اند. آنان نتایج کاربست این روش را در ارائه ابعاد و آفاق جدید و نو در تاریخ‏نگاری علمی، بسط مرزهای دانشی کسانی که به آزمایش دست می‏زنند، رسیدن به داده‏هایی تاریخی که از طریق دیگر بدست نمی‏آیند و  تبیین مفاهیم و داده‏هایی که در متون تاریخی و نسخ علمی مفقود شده یا مبهم مانده‏اند، می‏دانند.  در ادامه نیز عنوان کرد که یکی دیگر از کارکردهای این روش، ارزیابی سیاق تاریخی یک فعالیت علمی است. بدین صورت که برآمده‏ای از سنت‏های مبتنی بر متن را با جنبه‏های حسی و تجربیِ خلق و ساخت یک محصول یا شکل‏دهی یک نتیجه علمی  ترسیم کرده تا به روایت تحلیلی تاریخی غنی‏تر برسند. در برابر، مخالفان این روش، آن را اصولا، روشی مردود می‏دانند. چراکه به باور آنان آزمایش‏های علمی در تاریخ یک علم، رخدادهایی «تکرارناپذیر» اند که تکرار آنها مستلزم بازسازی چارچوب‏های نظری، اهداف دانشمند و مهم‏تر از اینها، فضای علمی، فکری و اجتماعی عهد اوست. بنابراین در خوش‏بینانه‏ترین حالت، تاریخ علم مبتنی بر آزمایش، صرفا، شرایط آزمایشی وابسته به دستگاه‏ها و مواد را تکرارپذیر می‏کند نه کل آن رخداد تاریخی را. وی هدف  این ارائه را ، مرور تاملاتی درباب مفاهیم، تاریخچه، انواع و ملاحظات تکمیلی درباب مقوله تاریخ علم مبتنی بر آزمایش، کاربست روش تاریخ علم مبتنی بر آزمایش را بر اساس نتایج مقاله‏ای از «مورو و توماس» که در آن مفهوم «قال‏گری» در دوره اسلامی با استفاده از سه رساله رتبه الحکیم مسلمه مجریطی، کشف الاسرار العلمیه بالدار الضرب المصریه ابن بعره و جوهرتین العتیقتین حمدانی با استفاده از روش تفسیر تجربی، بازسازی شده، دانست.

پس از صحبت های دکتر متولیان، دکتر هادی صمدی عضو هیئت علمی واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی سخنرانی خود را درباره « رویکردی طبیعت گرایانه به تاریخ نگاری علم: مطالعه موردی داروین» آغاز کرد. از نظر دکتر صمدی تاریخ‌نگاری به شیوه‌های متفاوتی انجام می‌شود. اینکه کدام شیوه بر دیگری مرجح است بحثی است فلسفی. بسته به آنکه از کدامین مشرب و مکتب فلسفی پیروی کنیم توصیه‌های متفاوتی برای رجحان دادن یک روش در تاریخ نگاری بر دیگری خواهیم داشت. طبیعت‌گرایی از مکاتب فلسفی رایج است. وی در این سخنرانی با رویکردی طبیعت‌گرایانه نوعی تاریخ‌نگاری علمرا معرفی کرد. در ابتدای سخنان خود  از یافته‌های علوم شناختی نشان  داد که تمثیل‌ها نقشی بسیار بنیادین در شناخت انسان بازی می‌کنند. دانشمندان و مورخان علم از این قاعده مستثنی نیستند. به رغم نقش بنیادین استدلال‌های تمثیلی در علم، مورخان علم تنها به نحوی حاشیه‌ای به این موضوع پرداخته‌اند. این وضعیت می‌تواند تغییر کند. به عنوان نمونه نشان داده خواهد شد که داروین چگونه از تمثیل‌های گوناگون در نظریه‌پردازی‌های خود بهره گرفته است. ضمن این مثال موردی نشان داد که می‌توان پاسخ‌های متفاوتی به برخی پرسش‌های مطرح و معروف تاریخی داد. سپس این نکته را خاطر نشان کرد که  ، لااقل تا حدی، از تاریخ‌نگاری به سبک ویگی گریزی نیست؛ و در انتها نیز، بر اساس همین یافته‌های علمی، از فایده‌های مطالعه‌ی تاریخ برای حل مسائل کنونی علم سخن گفت.

آخرین سخنران این بخش یاسر خوشنویس، پژوهشگر و دانشجوی دکترای تاریخ علم دوره اسلامی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با موضوع« تحلیل سیستم اجتماعی-تکنیکی تلگراف در دوره قاجار؛ ملاحظاتی روش‌شناختی درباره تاریخ‌نگاری تکنولوژی» بود.

خوشنویس ابتدا بیان کرد  که مورخان، سلطنت ناصرالدین شاه (1227-1275 ش) را دوره گام‌های لرزان به سمت مدرن‌سازی و آغاز دگرگونی‌های گسترده اجتماعی و سیاسی در ایران می‌دانند. یکی از تلاش‌ها در این مسیر، به‌کارگیری تلگراف بود. تلگراف شیوه‌های ارتباطی سنتی مبتنی بر قاصدان را از میان برد و شیوه‌های عمل جدیدی را با نقش‌هایی جدید مطرح کرد. در این سخنرانی وی ، از چهارچوب «سیستم‌های اجتماعی-تکنیکی» برای تحلیل مطرح شدن و بسط تلگراف در دوره قاجار استفاده  کرد. مهمترین پرسش‌هایی که به آنها پرداخته شد ، شامل موارد زیر بودند : عناصر اصلی سیستم اجتماعی-تکنیکی تلگراف در ایران کدام بودند؟ این عناصر چگونه گرد هم آمدند؟ کدام گروه‌های اجتماعی داخلی و خارجی در این سیستم دخیل بودند؟ این گروه‌ها چه معناهایی را به سیستم تلگراف نسبت می‌دادند؟ چگونه بسط سیستم تلگراف بر تغییرات آتی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در ایران تاثیر گذاشت؟ تلگراف به چه انحائی نمادی از مدرنیته غربی تلقی شد و چه نقشی را در گفتمان ترقی در ایران در قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم ایفا کرد؟ حین پیگیری این پرسش‌ها، برخی ملاحظات روش‌شناختی را درباره تاریخ‌نگاری تکنولوژی مد نظر قرار داده شد.

آخرین بخش این همایش « درون گرایی و برون گرایی» نام داشت که سخنران نخست این بخش دکتر حسین شیخ رضایی عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور بود که با موضوع« رویکردهای «عقلانی» و «اجتماعی» به تاریخ‌نگاری علم و معضل «غیرتاریخی» بودن» سخنرانی خود را انجام داد.دکتر شیخ رضایی در ابتدا ذکر کرد که  پس از آنکه توماس کوون در کتاب ساختار انقلاب‌های علمی به مدخلیت داشتن عوامل اجتماعی در انتخاب پارادایم‌های علمی اشاره کرد، بسیاری از فیلسوفان علم هم‌دورة او تأیید این سخن را به معنای پذیرش نوعی مؤلفة ضدعقلانی در تاریخ علم دانستند؛ خصوصاً که طبق تلقی رایج آن زمان عقلانیت پیوند وثیقی با قاعده‌مندی روش‌شناختی داشت و به معنای تبعیت از قواعد منطقِ توجیه احکام بود. در واکنش به سخن کوون، ایمره لاکاتوش کوشید با استفاده از مفهوم «روش‌شناسی برنامه‌های پژوهش علمی» چارچوبی برای تاریخ‌نگاری علم پیشنهاد کند که در آن خطر بالقوة ضدعقلانی بودن رفع شود. در این رویکردِ «عقلانی» به تاریخ‌نگاری علم هدف آن است که دست‌کم بخش‌های «عمده‌ای» از تاریخ علم چنان «بازسازی» شوند که عقلانی تلقی شوند، اگرچه ممکن است همة تاریخ علم را نتوان در این بخش «درونی» جای داد و نیاز باشد برای تبیین بخش‌های «بیرونی»، که در حکم استثناء هستند، به عوامل اجتماعی و فردی نیز متوسل شد. منتقدان در واکنش به این پیشنهاد از جمله به این نکته اشاره کرده‌اند که چنین رویکردی «غیرتاریخی» است، به این معنا که در آن به «انگیزه‌ها»، «دلایل» و «علل» کنش‌های کنشگرانِ تاریخ علم اشاره نمی‌شود و در واقع در آن خلطی میان «تبیین» رویدادهای تاریخ علم با «توجیه» آنها صورت گرفته است.  این عضو مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور در ادامه بیان کرد که از نظر این منتقدان، آنچه مورخ علم به دنبال آن است «تبیین» رویدادها و تصمیم‌های تاریخ علم است، حال آنکه لاکاتوش پیشنهادی برای «توجیه» این موارد به دست می‌دهد.  دکتر شیخ رضایی در بخش نخست این سخنرانی پس از تشریح پیشنهاد لاکاتوش به بررسی این نقد و ریشه‌های بروز آن  پرداخت. از سوی دیگر، طرفداران برنامة «قوی» در جامعه‌شناسی معرفت علمی پیشنهاد لاکاتوش را بیش از حد «ضعیف» دانسته‌اند؛ دقیقاً به این دلیل که تنها در مواجهه با آنچه در تاریخ درونی علم نمی‌گنجد به سراغ عوامل بیرونی می‌رود، در حالی که اقتضای اصل «تقارن» آن است که در تبیین رویدادهای درونی و بیرونی به‌یکسان از علل اجتماعی استفاده شود. آنچه این رویکرد به شکل ایجابی به مورخان علم پیشنهاد می‌کند کنار گذاشتن و نادیده گرفتن «دلایل» و «ارزیابی‌های معرفتی» در تاریخ‌نگاری علم است. وی در بخش دوم این سخنرانی پس از تشریح این رویکردِ «اجتماعی» به تاریخ‌نگاری علم به این نکته پرداخت که آیا چنین رویکردی از انتقاد «غیرتاریخی» بودن که بر پیشنهاد لاکاتوش وارد شد مبرا است یا خیر. برای پاسخ به این سؤال باید توجه کرد که آیا پیشنهاد طرفداران برنامة قوی کنار گذاشتن ارزیابی‌های معرفتی کنشگران تاریخ علم است یا مورخان علم.

در بخش سوم به نکته‌ای که گویا میان هر دو رویکرد عقلانی و اجتماعی مشترک است پرداخت: عدم حساسیت تاریخ‌نگاری به دلایل و ارزیابی‌های معرفتی کنشگران تاریخ علم. گویا در هر دو چارچوب چنین دلایل و ارزیابی‌هایی تنها «پی‌پدیدار» امور اصیل دیگری‌اند که آنها سنخ و جنسی متفاوت دارند؛ خصوصاً به نظر می‌رسد در رویکرد اجتماعی توسلی نظام‌مند به مقولة «آگاهی کاذب» صورت می‌گیرد، به این ترتیب که گویا دلایل و ارزیابی‌های معرفتی کنشگران تاریخی علی‌رغم تصور و باور خود آنان مدخلیتی علّی در کنش‌هایشان ندارند و علل واقعی را باید جایی خارج از حوزة «امر عقلانی» و در حوزة «امر اجتماعی» جست. دکتر شیخ رضایی با طرح و ارزیابی انواع ارتباطاتی که می‌توان میان «امر اجتماعی» و «امر عقلانی» برقرار کرد این نکته را مورد بررسی قرار داد که آیا امکان رفع اتهام «غیرتاریخی» بودن از رویکرد اجتماعی وجود دارد یا خیر.

 

 

 

 

پس از این سخنرانی دکتر ابوتراب یغمایی، عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات بنیادین علم و فناوری دانشگاه شهید بهشتی، درباره اینکه « چرا دوگانگی میان برون گرایی و درون گرایی نباید منحل شود؟» صحبت کرد.  از نظر دکتر یغمایی چالشِ برون‌گرایی - درون‌گرایی در تاریخ علم، اگرچه در اوج خود به‌سر نمی‌برد، کاملاً هم منحل نشده است. در این رابطه، شیپین (1992)در مقاله‌ی تأثیرگذار خود «نظام و مرز: تاریخ و جامعه‌شناسی علم از منظر مناقشه‌ی درون‌گرایی- برون‌گرایی» سعی کرد نشان دهد که مدعیانِ از مدافتادگیِ منازعه چالش را حل نکرده‌ و تنها در دام التقاط‌گرایی افتاده‌اند. از سوی دیگر، نانای (2017)در مقاله‌‌ی اخیر خود از منظری فلسفی نشان داده است که تاریخ‌‌های برون‌گرا و درون‌گرا نه تنها در تقابل با یکدیگر نیستند، بلکه در تبیین رخدادهای تاریخی مکمل یکدیگرند. در این مقاله نشان خواهم داد که مدل نانای از مکملیت خصوصاً در مورد تاریخ تمایز علم محض- علم کاربردی مدلی کارآمد است.

آخرین سخنران این همایش دکتر حسن امینی عضو هیئت علمی پژوهشکده تاریخ علم دانشگاه تهران موضوع « عدم سوء تفاهم در تقابل دو سنت تاریخ نگاری ریاضی» را مورد بررسی قرار داد و چنین بیان کرد که  تاریخ‌نگاری ریاضیات در سال‌های اخیر دچار تحول شده است و روش‌های پیشین در تاریخنگاری ریاضی که منجر به نگارش آثار تأثیرگذاری شدند به نظر مورخان جدید ریاضی یا دست کم عده‌ای از آنان مفید نمی‌رسند. این دسته از مورخان از منظری به تاریخ ریاضی نگاه می‌کنند که کاملا متفاوت از نگاه پیبشین است و مواردی را واجد اهمیت میدانند که در نگاه پیشین فاقد ارزش اساسی قلمداد می‌شد. تفاوت این دو دیدگاه تنها در داشتن پیش‌فرض‌های متفاوت نیست بلکه این دو نگاه منجر به دو جایگاه کاملا متفاوت برای تاریخ ریاضی می‌شود. همین تفاوت‌ها باعث شده است تا این دو سنت علیرغم شناخت درست از یکدیگر در برابر هم قرار داشته باشند. در این سخنرانی، هر یکی از این دو نگاه متفاوت، خصوصات، پیش فرض‌ها و نتایج آن مورد تحلیل قرار می‌گیرند، ریشه‌های تقابل این دو رویکرد بررسی می‌شود و در انتها کوشیده می‌شود تا رویکردی که حداقل اصطکاک با این دو نگاه را دارد معرفی شود.